اقبال لاهوری:صاحب سرمایه از نسل خلیل یعنی آن پیغمبری بی جبرئیل
❈۱❈
صاحب سرمایه از نسل خلیل
یعنی آن پیغمبری بی جبرئیل
زانکه حق در باطل او مضمر است
قلب او مؤمن دماغش کافر است
❈۲❈
غربیان گم کرده اند افلاک را
در شکم جویند جان پاک را
رنگ و بو از تن نگیرد جان پاک
جز به تن کاری ندارد اشتراک
❈۳❈
دین آن پیغمبری حق ناشناس
بر مساوات شکم دارد اساس
تا اخوت را مقام اندر دل است
بیخ او در دل نه در آب و گل است
❈۴❈
هم ملوکیت بدن را فربهی است
سینهٔ بی نور او از دل تهی است
مثل زنبوری که بر گل میچرد
برگ را بگذارد و شهدش برد
❈۵❈
شاخ و برگ و رنگ و بوی گل همان
بر جمالش نالهٔ بلبل همان
از طلسم رنگ و بوی او گذر
ترک صورت گوی و در معنی نگر
❈۶❈
مرگ باطن گرچه دیدن مشکل است
گل مخوان او را که در معنی گل است
هر دو را جان ناصبور و ناشکیب
هر دو یزدان ناشناس آدم فریب
❈۷❈
زندگی این را خروج آن را خراج
در میان این دو سنگ آدم زجاج
این به علم و دین و فن آرد شکست
آن برد جان را ز تن نان را ز دست
❈۸❈
غرق دیدم هر دو را در آب و گل
هر دو را تن روشن و تاریک دل
زندگانی سوختن با ساختن
در گلی تخم دلی انداختن
❈۹❈
سعید حلیم پاشا
کامنت ها