اقبال لاهوری:بندهٔ حق بی نیاز از هر مقام نی غلام او را نه او کس را غلام
❈۱❈
بندهٔ حق بی نیاز از هر مقام
نی غلام او را نه او کس را غلام
رسم و راه و دین و آئینش ز حق
زشت و خوب و تلخ و نوشینش ز حق
❈۲❈
عقل خود بین غافل از بهبود غیر
سود خود بیند نبیند سود غیر
وحی حق بینندهٔ سود همه
در نگاهش سود و بهبود همه
❈۳❈
عادل اندر صلح و هم اندر مصاف
وصل و فصلش لایراعی لایخاف
غیر حق چون ناهی و آمر شود
زور ور بر ناتوان قاهر شود
❈۴❈
زیر گردون آمری از قاهری است
آمری از «ما سوی الله» کافری است
قاهر آمر که باشد پخته کار
از قوانین گرد خود بندد حصار
❈۵❈
جره شاهین تیز چنگ و زود گیر
صعوه را در کارها گیرد مشیر
قاهری را شرع و دستوری دهد
بی بصیرت سرمه با کوری دهد
❈۶❈
حاصل آئین و دستور ملوک
دهخدایان فربه و دهقان چو دوک
وای بر دستور جمهور فرنگ
مرده تر شد مرده از صور فرنگ
❈۷❈
حقه بازان چون سپهر گرد گرد
از امم بر تختهٔ خود چیده نرد
شاطران این گنج ور آن رنج بر
هر زمان اندر کمین یکدگر
❈۸❈
فاش باید گفت سر دلبران
ما متاع و این همه سوداگران
دیده ها بی نم ز حب سیم و زر
مادران را بار دوش آمد پسر
❈۹❈
وای بر قومی که از بیم ثمر
می برد نم را ز اندام شجر
تا نیارد زخمه از تارش سرود
می کشد نازاده را اندر وجود
❈۱۰❈
گرچه دارد شیوه های رنگ رنگ
من به جز عبرت نگیرم از فرنگ
ای به تقلیدش اسیر آزاد شو
دامن قرآن بگیر آزاد شو
کامنت ها