اقبال لاهوری:آسمان شق گشت و حوری پاک زاد پرده را از چهره خود بر گشاد
❈۱❈
آسمان شق گشت و حوری پاک زاد
پرده را از چهره خود بر گشاد
در جبینش نار و نور لایزال
در دو چشم او سرور لایزال
❈۲❈
حله ئی در بر سبکتر از سحاب
تار و پودش از رگ برگ گلاب
با چنین خوبی نصبیش طوق و بند
بر لب او ناله های درد مند
❈۳❈
گفت رومی «روح هند است این نگر
از فغانش سوزها اندر نگر»
کامنت ها