اقبال لاهوری:ای ز خود پوشیده خود را بازیاب در مسلمانی حرامست این حجاب
❈۱❈
ای ز خود پوشیده خود را بازیاب
در مسلمانی حرامست این حجاب
رمز دین مصطفی دانی که چیست
فاش دیدن خویش را شاهنشی است
❈۲❈
چیست دین؟ دریافتن اسرار خویش
زندگی مرگ است بی دیدار خویش
آن مسلمانی که بیند خویش را
از جهانی برگزیند خویش را
❈۳❈
از ضمیر کائنات آگاه اوست
تیغ لا موجود «الا الله» اوست
در مکان و لامکان غوغای او
نه سپهر آواره در پهنای او
❈۴❈
تا دلش سری ز اسرار خداست
حیف اگر از خویشتن ناآشناست
بندهٔ حق وارث پیغمبران
او نگنجد در جهان دیگران
❈۵❈
تا جهانی دیگری پیدا کند
این جهان کهنه را برهم زند
زنده مرد از غیر حق دارد فراغ
از خودی اندر وجود او چراغ
❈۶❈
پای او محکم به رزم خیر و شر
ذکر او شمشیر و فکر او سپر
صبحش از بانگی که برخیزد ز جان
نی ز نور آفتاب خاوران
❈۷❈
فطرت او بی جهات اندر جهات
او حریم و در طوافش کائنات
ذره ئی از گرد راهش آفتاب
شاهد آمد بر عروج او کتاب
❈۸❈
فطرت او را گشاد از ملت است
چشم او روشن سواد از ملت است
اندکی گم شو به قرآن و خبر
باز ای نادان بخویش اندر نگر
❈۹❈
در جهان آواره ئی بیچاره ئی
وحدتی گم کرده ئی صد پاره ئی
بند غیر الله اندر پای تست
داغم از داغی که در سیمای تست
❈۱۰❈
میر خیل ! از مکر پنهانی بترس
از ضیاع روح افغانی بترس
ز آتش مردان حق می سوزمت
نکته ئی از پیر روم آموزمت
❈۱۱❈
«رزق از حق جو ، مجو از زید و عمر
مستی از حق جو ، مجو از بنگ و خمر
گل مخر گل را مخور گل را مجو
زانکه گل خوار است دائم زرد رو
❈۱۲❈
دل بجو تا جاودان باشی جوان
از تجلی چهره ات چون ارغوان
بنده باش و بر زمین رو چون سمند
چون جنازه نی که بر گردن برند»
❈۱۳❈
شکوه کم کن از سپهر لاجورد
جز به گرد آفتاب خود مگرد
از مقام ذوق و شوق آگاه شو
ذره ئی؟ صیاد مهر و ماه شو
❈۱۴❈
عالم موجود را اندازه کن
در جهان خود را بلند آوازه کن
برگ و ساز کائنات از وحدتست
اندرین عالم ، حیات از وحدت است
❈۱۵❈
در گذر از رنگ و بوهای کهن
پاک شو از آرزوهای کهن
این کهن سامان نیرزد با دو جو
نقشبند آرزوی تازه شو
❈۱۶❈
زندگی بر آرزو دارد اساس
خویش را از آرزوی خود شناس
چشم و گوش و هوش ، تیز از آرزو
مشت خاکی لاله خیز از آرزو
❈۱۷❈
هر که تخم آرزو در دل نکشت
پایمال دیگران چون سنگ و خشت
آرزو سرمایهٔ سلطان و میر
آرزو جام جهان بین فقیر
❈۱۸❈
آب و گل را آرزو آدم کند
آرزو ما را ز خود محرم کند
چون شرر از خاک ما بر می جهد
ذره را پهنای گردون میدهد
❈۱۹❈
پور آزر کعبه را تعمیر کرد
از نگاهی خاک را اکسیر کرد
تو خودی اندر بدن تعمیر کن
مشت خاک خویش را اکسیر کن
کامنت ها