اقبال لاهوری:علم: نگاهم راز دار هفت و چار است
❈۱❈
علم:
نگاهم راز دار هفت و چار است
گرفتار کمندم روزگار است
جهان بینم به این سو باز کردند
❈۲❈
مرا با آنسوی گردون چه کار است
چکد صد نغمه از سازی که دارم
به بازار افکنم رازی که دارم
عشق:
❈۳❈
ز افسون تو دریا شعله زار است
هوا آتش گذار و زهردار است
چو با من یار بودی نور بودی
بریدی از من و نور تو نار است
❈۴❈
بخلوت خانهٔ لاهوت زادی
ولیکن در نخ شیطان فتادی
بیا این خاکدان را گلستان ساز
جهان پیر را دیگر جوان ساز
❈۵❈
بیا یک ذره از درد دلم گیر
ته گردون بهشت جاودان ساز
ز روز آفرینش همدم استیم
همان یک نغمه را زیر و بم استیم
کامنت ها