گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اقبال لاهوری:ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد آه که من چیستم

❈۱❈
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد آه که من چیستم
موج ز خود رفته ئی تیز خرامید و گفت هستم اگر میروم گر نروم نیستم

فایل صوتی پیام مشرق بخش ۱۹۹ - زندگی و عمل در جواب هاینه موسوم به «سؤالات»

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ناشناس
2016-01-20T13:54:16
برادر یا خواهر عزیز (م خ ش):عمل موج اینحا الزاما در معنای جستن و جهیدن نیست بلکه میتواند دارای معنای (رفتن) باشد.همانطور هم ک میدانیم در معنای گذشته و قدیمی خود به معنای رفتن بوده.(رفتن از بن رو)
م خ ش
2011-02-27T01:40:27
این اظهارات حدسی وغیرمستند میباشد.درمورد بیت دوم:موج فروخفته یازخودرفته تیز خروشید و گفت.زیرا خرامیدن به معنی جستن وجهیدن نیست بلکه به معنی لمیدن یا لم دادن است بویژه توجه به مصراع چهارم که حرکت و جنبش زیادرا میطلبد بیشتر صدق میکند.( هستم اگرمیروم نیستم ارایستم)!!
آرش
2014-07-05T02:19:55
موج سبکبال منبی خبر از حال منپای تو در بند نیستبر سر دوشت چو منکوه دماوند نیست"هستم اگر میروم"خوشتر از این پند نیستبسته به زنجیر را لیک خوشایند نیست...
بی کمان
2021-02-05T21:38:49
آرش عزیز شعر شما بسیار زیباست مانند شعر اقبال.گویی گفته ی اقبال برای انسان هایی که پتانسیل اش را دارند مفید است و گفت و گویی است جریان یافته در درون فرد و نکته ی شما به افراد سرزنشگر و مقایسه کننده ی انسان ها گوشزد می کند که انسان منحصر به فرد است و فقط با خود سنجیده می شود.چه زیبایید شمایان ...
سید محسن
2021-04-17T23:39:17
حسرت نبرم به خواب آن مردابکآرام درون دشت شب خفته ستدریایم و نیست باکم ازطوفاندریا همه عمر خوابش آشفته ست.استاد شفیعی کدکنی
فلاحی میبدی
2019-02-09T20:37:43
حاشیه بر شعر علامه اقبال (ره) :ساحل افتاده ، انسانی است که هیچ پویایی و تحرکی ندارد و تلاشگر نیست و به وضع موجود راضی است و گویا برای خود ، احساس هویت نمی کند و ...2 موج زخود رفته ، انسان تلاشگری است ، که دائم در حرکت و تکاپو است و یک لحظه آرام و قرار ندارد و هستی و بودن خود را ( موجودیت خویش ) را در حرکت می داند ، نه در ایستایی .مرحوم ملاصدرا - عارف و فیلسوف بی بدیل با تعبیر دیگری ، می گوید : بعضی از مردم واقف و ایستاده اند و به دانش ظاهری دل خوشند و از شنیده های دیگران بهره برده ،از آنها تقلید می کنند .عده ای دیگر ، سائر و اهل حرکت و پویایی هستند . به ظواهر بسنده نکرده ، می خواهند به عالم معقولات راه پیدا کنند و ..........