گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اقبال لاهوری:بنگر که جوی آب چه مستانه میرود مانند کهکشان بگریبان مرغزار

❈۱❈
بنگر که جوی آب چه مستانه میرود مانند کهکشان بگریبان مرغزار
در خواب ناز بود به گهوارهٔ سحاب وا کرد چشم شوق به آغوش کوهسار
❈۲❈
از سنگریزه نغمه گشاید خرام او سیمای او چو آینه بیرنگ و بی غبار
زی بحر بیکرانه چه مستانه میرود در خود یگانه از همه بیگانه میرود
❈۳❈
در راه او بهار پریخانه آفرید نرگس دمید و لاله دمید و سمن دمید
گل عشوه داد و گفت یکی پیش ما بایست خندید غنچه و سر دامان او کشید
❈۴❈
نا آشنای جلوه فروشان سبز پوش صحرا برید و سینهٔ کوه و کمر درید
زی بحر بیکرانه چه مستانه میرود در خود یگانه از همه بیگانه میرود
❈۵❈
صد جوی دشت و مرغ و کهستان و باغ و راغ گفتند ای بسیط زمین با تو سازگار
ما را که راه از تنک آبی نبرده ایم از دستبرد ریگ بیابان نگاه دار
❈۶❈
وا کرده سینه را به هوا های شرق و غرب در بر گرفته همسفران زبون و زار
زی بحر بیکرانه چه مستانه میرود با صد هزار گوهر یکدانه میرود
❈۷❈
دریای پر خروش ز بند و شکن گذشت از تنگنای وادی و کوه و دمن گذشت
یکسان چو سیل کرده نشیب و فراز را از کاخ شاه و باره ه کشت و چمن گذشت
❈۸❈
بیتاب و تند و تیز و جگر سوز و بیقرار در هر زمان به تازه رسید از کهن گذشت
زی بحر بیکرانه چه مستانه میرود در خود یگانه از همه بیگانه میرود

فایل صوتی پیام مشرق بخش ۲۰۱ - جوی آب

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

امید
2010-08-12T11:44:10
شبکه پیام 14/5/89 23:40اقبال لاهوری در حاشیه این شعر می نویسد این شعر ترجمه ای است بسیار آزاد از ترانه محمد اثر معروف گوته شاعر معروف آلمانی که آن را در دیوان شرقی غربی آورده است و این شعر گوته در اصل بخشی از نمایشنامه ای بود که او قصد داشت آنرا درباره اسلام بنویسداما عمر او مجال نداد.اطلاعات شعری شما در حد نوشتن شعر است بیشترش کنید