اقبال لاهوری:ندانی که یزدان دیرینه بود بسی دید و سنجید و بست و گشود
❈۱❈
ندانی که یزدان دیرینه بود
بسی دید و سنجید و بست و گشود
ز ما سینه چاکان این تیره خاک
شنید است صد نالهٔ درد ناک
❈۲❈
بسی همچو شبیر در خون نشست
نه یک ناله از سینهٔ او گسست
نه از گریهٔ پیر کنعان تپید
نه از درد ایوب آهی کشید
❈۳❈
مپندار آن کهنه نخچیر گیر
بدام دعای تو گردد اسیر
کامنت ها