گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اقبال لاهوری:بهار تا به گلستان کشید بزم سرود نوای بلبل شوریده چشم غنچه گشود

❈۱❈
بهار تا به گلستان کشید بزم سرود نوای بلبل شوریده چشم غنچه گشود
گمان مبر که سرشتند در ازل گل ما که ما هنوز خیالیم در ضمیر وجود
❈۲❈
به علم غره مشو کار می کشی دگر است فقیه شهر گریبان و آستین آلود
بهار ، برگ پراکنده را بهم بر بست نگاه ماست که بر لاله رنگ و آب افزود
❈۳❈
نظر بخویش فروبسته را نشان این است دگر سخن نسراید ز غایب و موجود
شبی به میکده خوش گفت پیر زنده دلی به هر زمانه خلیل است و آتش نمرود
❈۴❈
چه نقشها که نبستم به کارگاه حیات چه رفتنی که نرفت و چه بودنی که نبود
به دیریان سخن نرم گو که عشق غیور بنای بتکده افکند در دل محمود
❈۵❈
بخاک هند نوای حیات بی اثر است که مرده زنده نگردد ز نغمه داود

فایل صوتی پیام مشرق بخش ۲۱۶ - بهار تا به گلستان کشید بزم سرود

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حبیب اکبری
2019-01-15T20:28:21
فقیه شهر گریبان و آستین آلود چه تفسیری داررد ؟
محسن ، ۲
2019-01-15T23:47:37
حبیب جانفقیه شهر گریبان و آستین آلودفقیه شهر که پاکدامن به نظر میرسد و از گناه می گریزد آنقدر در مِی گساری زیاده روی کرد تا گریبان و آستین را هم به شراب آلوده کرد