اقبال لاهوری:سوز سخن ز نالهٔ مستانهٔ دل است این شمع را فروغ ز پروانهٔ دل است
❈۱❈
سوز سخن ز نالهٔ مستانهٔ دل است
این شمع را فروغ ز پروانهٔ دل است
مشت گلیم و ذوق فغانی نداشتیم
غوغای ما ز گردش پیمانهٔ دل است
❈۲❈
این تیره خاکدان که جهان نام کرده ئی
فرسوده پیکری ز صنم خانهٔ دل است
اندر رصد نشسته حکیم ستاره بین
در جستجوی سرحد ویرانهٔ دل است
❈۳❈
لاهوتیان اسیر کمند نگاه او
صوفی هلاک شیوه ترکانهٔ دل است
محمود غزنوی که صنم خانه ها شکست
زناری بتان صنم خانهٔ دل است
❈۴❈
غافل تری ز مرد مسلمان ندیده ام
دل در میان سینه و بیگانهٔ دل است
کامنت ها