اقبال لاهوری:رهی در سینهٔ انجم گشائی ولی از خویشتن ناآشنائی
❈۱❈
رهی در سینهٔ انجم گشائی
ولی از خویشتن ناآشنائی
یکی بر خود گشا چون دانه چشمی
که از زیر زمین نخلی بر آئی
کامنت ها