اقبال لاهوری:یاد ایامی که بودم در خمستان فرنگ جام او روشنتر از آئینهٔ اسکندر است
❈۱❈
یاد ایامی که بودم در خمستان فرنگ
جام او روشنتر از آئینهٔ اسکندر است
چشم مست می فروشش باده را پروردگار
باده خواران را نگاه ساقی اش پیغمبر است
❈۲❈
جلوهٔ او بی کلیم و شعله او بی خلیل
عقل ناپروا متاع عشق را غارتگر است
در هوایش گرمی یک آه بیتابانه نیست
رند این میخانه را یک لغزش مستانه نیست
کامنت ها