اقبال لاهوری:تارک آفل براهیم خلیل انبیا را نقش پای او دلیل
❈۱❈
تارک آفل براهیم خلیل
انبیا را نقش پای او دلیل
آن خدای لم یزل را آیتی
داشت در دل آرزوی ملتی
❈۲❈
جوی اشک از چشم بیخوابش چکید
تا پیام «طهرابیتی» شنید
بهر ما ویرانه ئی آباد کرد
طائفان را خانه ئی بنیاد کرد
❈۳❈
تا نهال «تب علینا» غنچه بست
صورت کار بهار ما نشست
حق تعالی پیکر ما آفرید
وز رسالت در تن ما جان دمید
❈۴❈
حرف بی صوت اندرین عالم بدیم
از رسالت مصرع موزون شدیم
از رسالت در جهان تکوین ما
از رسالت دین ما آئین ما
❈۵❈
از رسالت صد هزار ما یک است
جزو ما از جزو «مالاینفک» است
آن که شان اوست «یهدی من یرید»
از رسالت حلقه گرد ما کشید
❈۶❈
حلقه ی ملت محیط افزاستی
مرکز او وادی بطحا ستی
ما ز حکم نسبت او ملتیم
اهل عالم را پیام رحمتیم
❈۷❈
از میان بحر او خیزیم ما
مثل موج از هم نمیریزیم ما
امتش در حرز دیوار حرم
نعره زن مانند شیران در اجم
❈۸❈
معنی حرفم کنی تحقیق اگر
بنگری با دیده ی صدیق اگر
قوت قلب و جگر گردد نبی
از خدا محبوب تر گردد نبی
❈۹❈
قلب مؤمن را کتابش قوت است
حکمتش حبل الورید ملت است
دامنش از دست دادن ، مردن است
چون گل از باد خزان افسردن است
❈۱۰❈
زندگی قوم از دم او یافت است
این سحر از آفتابش تافت است
فرد از حق ، ملت از وی زنده است
از شعاع مهر او تابنده است
❈۱۱❈
از رسالت هم نوا گشتیم ما
هم نفس هم مدعا گشتیم ما
کثرت هم مدعا وحدت شود
پخته چون وحدت شود ملت شود
❈۱۲❈
زنده هر کثرت ز بند وحدت است
وحدت مسلم ز دین فطرت است
دین فطرت از نبی آموختیم
در ره حق مشعلی افروختیم
❈۱۳❈
این گهر از بحر بی پایان اوست
ما که یک جانیم از احسان اوست
تا نه این وحدت ز دست ما رود
هستی ما با ابد همدم شود
❈۱۴❈
پس خدا بر ما شریعت ختم کرد
بر رسول ما رسالت ختم کرد
رونق از ما محفل ایام را
او رسل را ختم و ما اقوام را
❈۱۵❈
خدمت ساقی گری با ما گذاشت
داد ما را آخرین جامی که داشت
«لا نبی بعدی» ز احسان خداست
پرده ی ناموس دین مصطفی است
❈۱۶❈
قوم را سرمایه ی قوت ازو
حفظ سر وحدت ملت ازو
حق تعالی نقش هر دعوی شکست
تا ابد اسلام را شیرازه بست
❈۱۷❈
دل ز غیر الله مسلمان بر کند
نعره ی لا قوم بعدی می زند
کامنت ها