اقبال لاهوری:قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند ز شاه باج ستانند و خرقه می پوشند
❈۱❈
قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند
ز شاه باج ستانند و خرقه می پوشند
به جلوت اند و کمندی به مهر و مه پیچند
به خلوت اند و زمان و مکان در آغوشند
❈۲❈
بروز بزم سراپا چو پرنیان و حریر
بروز رزم خود آگاه و تن فراموشند
نظام تازه بچرخ دو رنگ می بخشند
ستاره های کهن را جنازه بر دوشند
❈۳❈
زمانه از رخ فردا گشود بند نقاب
معاشران همه سر مست بادهٔ دوشند
بلب رسید مرا آن سخن که نتوان گفت
بحیرتم که فقیهان شهر خاموشند
کامنت ها