اقبال لاهوری:مثل شرر ذره را تن به تپیدن دهم تن به تپیدن دهم بال پریدن دهم
❈۱❈
مثل شرر ذره را تن به تپیدن دهم
تن به تپیدن دهم بال پریدن دهم
سوز نوایم نگر ریزهٔ الماس را
قطرهٔ شبنم کنم خوی چکیدن دهم
❈۲❈
چون ز مقام نمود نغمهٔ شیرین زنم
نیم شبان صبح را میل دمیدن دهم
یوسف گم گشته را باز گشودم نقاب
تا به تنک مایگان ذوق خریدن دهم
❈۳❈
عشق شکیب آزما خاک ز خود رفته را
چشم تری داد و من لذت دیدن دهم
کامنت ها