گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اقبال لاهوری:چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما ای جوانان عجم جان من و جان شما

❈۱❈
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطه‌ها زد در ضمیر زندگی اندیشه‌ام تا به دست آورده‌ام افکار پنهان شما
❈۲❈
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت ریختم طرح حرم در کافرستان شما
تا سنانش تیز تر گردد فرو پیچیدمش شعله‌ای آشفته بود اندر بیابان شما
❈۳❈
فکر رنگینم کند نذر تهیدستان شرق پارهٔ لعلی که دارم از بدخشان شما
می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند دیده‌ام از روزن دیوار زندان شما
❈۴❈
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل آتشی در سینه دارم از نیاکان شما

فایل صوتی زبور عجم بخش ۱۱۸ - چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد
2015-11-28T01:58:30
اطلاع ار اینکه علاقه اقبال به ایران به حدی بوده که حتی رساله دکتری خود را با موضوع ایران انتخاب می کند و چندین بار بیان می دارد که روزی ایران محل حل و فصل سیاسی مسائل جهان اسلام خواهد شد احتمال حضرت امام بودن منظور اقبال را خیلی پررنگ می کند. البته منظورم اسم خاص ایشان نیست بلکه فردی با این ویژگی ها در ایران
بهزاد
2015-10-14T18:29:39
احیانا ایشان به خروج سید خراسانی از این دیار در آستانه ظهور اشاره دارند که در حدیث اهل سنت نیز غلبه دارد در ضمن دوستان به انتهای شعر توجه کنند که ان بزرگمرد ماعجم را به آب وگل ناپخته تشبیه کرده که باید به دور آتش او جمع شویم تا از خامی خارج شویم مخلص شعور ومعرفت او هستم بسیار...
بهزاد
2015-10-14T18:37:32
کاش کمی از شعور و سواد و فرهیختگی آن بزرگ مرد را ما انقلابیون خود خواه و بیسواد ایرانی داشتیم اگر اقبال امروز ایران بود حتما در اوین جا خوش کرده بود!
احسان سرشار
2015-11-05T16:09:46
این شعر را اقبال لاهوری مخاطب به مردم افغانستان نوشته چناچه از بدخشان آن معلوم میشود .مانند اکثر اشعار دیگرش آسیا یک پیکر آب و گل است ملت افغان درین پیکر دل استاز گشاد او گشاد آسیا از فساد او فساد آسیااقبال لاهوری تحت تاثیر تاریخ درخشان افغان ها رفته .و وقتیکه وضعیت اسف ناک فعلی افغان ها را میدید واقعا رنج میبرد
احسان سرشار
2015-11-05T16:11:27
و لطفا دوستان عزیز این شاعار را به ایران و به نمیدونم به امام چنین چیز ها ارتباط ندهید
بی سواد
2015-11-05T18:32:33
جناب احسان سرشار،عشق و علاقه شما به زادگاهتان ستودنی است، اما پرسشی از سرکار دارم و آن اینکه این نام افغانستان از کی به زادگاه شما داده شده است و معنای آن چیست؟؟ آیا نام همان قبیله مغولی نیست که اوغان نام داشت و بعد به افغان چهره دگرگون کرد؟
رحیم غلامی
2015-05-16T10:15:44
با سلام. منظور اقبال لاهوری از مردی که می رسد محمدعلی جناح است که سرانجام دولت پاکستان را بنیاد گداشت.
عجم
2015-03-08T20:33:55
اقبال لاهوری » رموز بیخودی مریم از یک نسبت عیسی عزیزاز سه نسبت حضرت زهرا عزیزنور چشم رحمة للعالمینآن امام اولین و آخرینآنکه جان در پیکر گیتی دمیدروزگار تازه آئین آفریدبانوی آن تاجدار «هل اتی»مرتضی مشکل گشا شیر خداپادشاه و کلبه ئی ایوان اویک حسام و یک زره سامان اومادر آن مرکز پرگار عشقمادر آن کاروان سالار عشقآن یکی شمع شبستان حرمحافظ جمعیت خیرالاممتا نشیند آتش پیکار و کینپشت پا زد بر سر تاج و نگینوان دگر مولای ابرار جهانقوت بازوی احرار جهاندر نوای زندگی سوز از حسیناهل حق حریت آموز از حسینسیرت فرزند ها از امهاتجوهر صدق و صفا از امهاتمزرع تسلیم را حاصل بتولمادران را اسوهٔ کامل بتولبهر محتاجی دلش آنگونه سوختبا یهودی چادر خود را فروختنوری و هم آتشی فرمانبرشگم رضایش در رضای شوهرشآن ادب پروردهٔ صبر و رضاآسیا گردان و لب قرآن سراگریه های او ز بالین بی نیازگوهر افشاندی بدامان نمازاشک او بر چید جبریل از زمینهمچو شبنم ریخت بر عرش برینرشتهٔ آئین حق زنجیر پاستپاس فرمان جناب مصطفی استورنه گرد تربتش گردیدمیسجده ها بر خاک او پاشیدمی
عجم
2015-03-08T20:36:21
هرکه از ظن خود شد یار من از درون من مجست اسرار ......... !!!!!
عجم
2015-03-08T20:56:29
در شرح اسرار اسمای علی مرتضی اقبال لاهوری » اسرار خودی مسلم اول شه مردان علیعشق را سرمایه ی ایمان علیاز ولای دودمانش زنده امدر جهان مثل گهر تابنده امنرگسم وارفته ی نظاره امدر خیابانش چو بو آواره امزمزم ار جوشد ز خاک من ازوستمی اگر ریزد ز تاک من ازوستخاکم و از مهر او آئینه اممی توان دیدن نوا در سینه اماز رخ او فال پیغمبر گرفتملت حق از شکوهش فر گرفتقوت دین مبین فرموده اشکائنات آئین پذیر از دوده اشمرسل حق کرد نامش بوترابحق «یدالله» خواند در ام الکتابهر که دانای رموز زندگیستسر اسمای علی داند که چیستخاک تاریکی که نام او تن استعقل از بیداد او در شیون استفکر گردون رس زمین پیما ازوچشم کور و گوش ناشنوا ازواز هوس تیغ دو رو دارد بدسترهروان را دل برین رهزن شکستشیر حق این خاک را تسخیر کرداین گل تاریک را اکسیر کردمرتضی کز تیغ او حق روشن استبوتراب از فتح اقلیم تن استمرد کشور گیر از کراری استگوهرش را آبرو خودداری استهر که در آفاق گردد بوترابباز گرداند ز مغرب آفتابهر که زین بر مرکب تن تنگ بستچون نگین بر خاتم دولت نشستزیر پاش اینجا شکوه خیبر استدست او آنجا قسیم کوثر استاز خود آگاهی یداللهی کنداز یداللهی شهنشاهی کندذات او دروازه ی شهر علومزیر فرمانش حجاز و چین و رومحکمران باید شدن بر خاک خویشتا می روشن خوری از تاک خویشخاک گشتن مذهب پروانگیستخاک را اب شو که این مردانگیستسنگ شو ای همچو گل نازک بدنتا شوی بنیاد دیوار چمناز گل خود آدمی تعمیر کنآدمی را عالمی تعمیر کنگر بنا سازی نه دیوار و دریخشت از خاک تو بندد دیگریای ز جور چرخ ناهنجار تنگجام تو فریادی بیداد سنگناله و فریاد و ماتم تا کجا؟سینه کوبیهای پیهم تا کجا؟در عمل پوشیده مضمون حیاتلذت تخلیق قانون حیاتخیز و خلاق جهان تازه شوشعله در بر کن خلیل آوازه شوبا جهان نامساعد ساختنهست در میدان سپر انداختنمرد خودداری که باشد پخته کاربا مزاج او بسازد روزگارگر نسازد با مزاج او جهانمی شود جنگ آزما با آسمانبر کند بنیاد موجودات رامی دهد ترکیب نو ذرات راگردش ایام را برهم زندچرخ نیلی فام را برهم زندمی کند از قوت خود آشکارروزگار نو که باشد سازگاردر جهان نتوان اگر مردانه زیستهمچو مردان جانسپردن زندگیستآزماید صاحب قلب سلیمزور خود را از مهمات عظیمعشق با دشوار ورزیدن خوشستچون خلیل از شعله گلچیدن خوشستممکنات قوت مردان کارگردد از مشکل پسندی آشکارحربه ی دون همتان کین است و بسزندگی را این یک آئین است و بسزندگانی قوت پیداستیاصل او از ذوق استیلاستیعفو بیجا سردی خون حیاتسکته ئی در بیت موزون حیاتهر که در قعر مذلت مانده استناتوانی را قناعت خوانده استناتوانی زندگی را رهزن استبطنش از خوف و دروغ آبستن استاز مکارم اندرون او تهی استشیرش از بهر ذمائم فربهی استهوشیار ای صاحب عقل سلیمدر کمینها می نشیند این غنیمگر خردمندی فریب او مخودمثل حر با هر زمان رنگش دگرشکل او اهل نظر نشناختندپرده ها بر روی او انداختندگاه او را رحم و نرمی پرده دارگاه می پوشد ردای انکسارگاه او مستور در مجبوری استگاه پنهان در ته معذوری استچهره در شکل تن آسانی نموددل ز دست صاحب قوت ربودبا توانائی صداقت توأم استگر خود آگاهی همین جام جم استزندگی کشت است و حاصل قوتستشرح رمز حق و باطل قوتستمدعی گر مایه دار از قوت استدعوی او بی نیاز از حجت استباطل از قوت پذیرد شان حقخویش را حق داند از بطلان حقاز کن او زهر کوثر می شودخیر را گوید شری ، شر می شودای ز آداب امانت بیخبراز دو عالم خویش را بهتر شمراز رموز زندگی آگاه شوظالم و جاهل ز غیر الله شوچشم و گوش و لب گشا ای هوشمندگر نبینی راه حق بر من بخند
صابری
2016-08-21T09:06:18
این آخر شعر اقبال خلاصہ ابیات بالا میباشدحلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گلآتشی در سینه دارم از نیاکان شمادغدغہ انقلاب تاریخ و فرھنگ عجم نبودہ بلکہ دغدغہ ایشان اسلام بودہ، و چونکہ در آن زمان سرزمین عجم ہا حیثیت و قدرت خود را از دست دادہ بودند، و انقلاب چونکہ با خواندن افکار نیاکان عجم بہ وجد آمدہ بود از دل این سرزمین امید داشت، کہ حتما گلی از دل این بیابان خواھد روید۔ اگر ما فکر اقبال را بہ چند تا فرقہ محدود کنیم ظلم کردیم و خود اقبال از این افکار آزاد بود۔ ھر کس میتوانست سرزمین عجم را بہ خودباوری و خود مختاری برساند، اقبال سناخوان او حتما میشود ہمانگونہ کہ در گذشتہ شدہ بود۔
محمد قادری
2016-07-25T09:19:55
با سلام به همه ی دوستان که نظر دیگران را هر چند شاید با نظر خودشان موافق نباشد اما با صبر و حوصله مطالعه می کنند و بدون تعصب به آن نگاه می کنند همانطور که بسیاری از دوستان اشاره کردند اقبال لاهوری سنی هستش و در باور و عقیده ی اهل تسنن شخصی بنام مهدی با این اوصاف و مشخصاتی که دوستان اهل تشیع می گویند وجود ندارد پس نمی توان این پیش بینی علامه اقبال لاهوری را به امام نسبت داد . همانطور که در کتاب زبور عجم اشعار اولیه اش مشهود است ،علامه اقبال ادعای دیدن و دانستن راز و رموز دنیا را دارند می شود پرده ی چشمم پر کاهی گاهی دیده ام هر دو جهان را به نگاهی گاهی فلذا با سابقه ی درخشان علامه در عرفان نمی توان این ادعا را انکار کرد که همانطور دوستان مستحضر هستند در عالم عرفان بسیاری ار عرفا ادعاهایی مطرح کرده ان که در مخیله ی اشخاصی مثل بنده گنجیده نمی شود مثل بایزید بسطامی ، منصور حلاج و . . . از طرف دیگر علامه در قطعه ی در حقیقت شعر و اصلاح ادبیات اسلامیه ( اسرار خودی ) فرموده اند فکر صالح در ادب می بایدت رجعتی سوی عرب می بایدت دل به سلمای عرب باید سپرد تا دمد صبح حجاز از شام کوردلازمه ی دست یافتن به اخلاق و ادب و رفتار نیکو بازگشت به تفکر و اخلاق و منش رسول اکرم (ص) می باشد که در مصراع سوم به صراحت اعلام نموده برای خارج نشدن از این راه می بایست دل به سلمای عرب که روسل اکر ( ص ) می باشد باید سپرد تا وقتی که این نور هدایت که از حجاز دمیده و کم نور و کم سو شده توسط قوم کورد دوباره برافروخته شود . آری دوستان پیش بینی اقبال در خصوص شخصی است که از درون قوم کورد بلند می شود و اتفاقا آن شخص نیز برخواسته و متاسفانه کوردلان خفته این برکت و رحمت خدا را از بندگان خدا دریغ داشتند و بعد از تحمل ده سال شکنجه و زندان نهایتا به رحمت ایزدی شتافتند ایشان کسی نیست جز علامه احمد مفتی زاده با وجود اینکه خودشان فوت نموده اند اما افکار و برنامه ی ایشان مضبوط توسط یارانش در مکتب قرآن ادامه دارد و هر روز بر افراد شیفته و عاشق این استاد بزرگوار علامه مفتی زاده افزوده می شود
علیرضا محدثی
2016-01-25T19:02:35
..دوستان عزیز ! سلام 1- واژه ی " عجم " یکی از معانی اش ، غیر عرب و بیشتر برای ایرانیان به کار می رفته است . منظور اقبال ، با توجه به زبان شعرش ، قطعا فارسی زبانان مسلمان است ، اعم از این که ایرانی یا تاجیکی و یا افغانی و امثال آن باشند . 2- دوستانی که خود را اهل سنت معرفی فرمودند هم که فرمودند در مذهب آن ها چیزی به نام مهدی (عج) وجود ندارد !!!!! لطف بفرمایند ، مبانی مذهب خود را فرا بگیرند . تمام مذاهب جهارگانه ی اهل سنت به مهدی موعود (عج) اعتقاد دارند ؛ فقط معتقدند که چنین فردی هنوز متولد نشده و هر گاه خدا اراده بفرماید متولد خواهد شد و قیام خود را آغاز خواهد فرمود .اما برای رفع تشویش خاطر این دوستان شواهدی از اعتقاد شعرای بزرگ اهل سنت را در باره ی حضرت مهدی (عج) به شرح زیر خدمتتان تقدیم می کنم : الف ) جامی : ... توبه ده از سرکشی ایام را!بازخر از ناخوشی اسلام را!مهد مسیح از فلک آور به زیر!رایت مهدی به فلک زن دلیر!شعله فکن خرمن ابلیس را!مهره شکن سبحهٔ تلبیس را! ...جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۲ - والتکلان فی جمیع الاحوال علی المهیمن المتعال/ب) نظامی گنجویمهدیی کافتاب این مهد استدولتش ختم آخرین عهد استنظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان/پ ) سنایی غزنویای دریغا مهدیی کامروز از هر گوشه‌اییک جهان دجال عالم سوز سر بر کرده‌اندسنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در تغییر احوال مردم و دگرگونی روزگار/ای به دم جفت عیسی مریم !دام دجّال بَر کن از عالماندرین روزگار بدعهدیچیست جز عدل هدیهٔ مهدیسنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان » در بینوایی و فقر دبیران گوید/ث ) عطار نیشابوری :اگر تو جام او نوشی چو عسکرتو را قطره نماید حوض کوثراگر تو جام او نوشی چو مهدیتو باشی در زمان خویش هادیعطار » مظهر » بسم الله الرحمن الرحیم/خداوندا بحق جود و فضلتبحقّ رحمت و احسان و بذلت ...بحقّ عسکری آن تاج ایمانبحقّ مهدی آن هادی ایمانعطار » مظهر » در اشاره بکتب و تألیفات خود فرماید/فکر می کنم همین مقدار نمونه شعر ، کفایت می کند . 3- با توجه به عرایض فوق ، در ارتباط با بیت : می رسد مردی که زنجیر غلامان بشگند دیده ام از روزنِ دیوار زندان شما !هیچ نیازی به تاویل های دور و دراز نیست و مسلم است که حضرت مهدی موعود (عج) ، صریح ترین و مشخص ترین مصداق مردی هستند که زنجیر غلامان و مستضعفین را خواهند شکست .و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین (آیه 5 سوره قصص).
بختیاری
2016-05-09T08:26:53
فقط مینویسم از کسی که یک کتاب دارد وانرا مقدس میداند و هیچ گاه ان را نمی خواند بایدهراسید.
معصومه
2012-02-29T09:49:16
عالی عالی عالی!
گمنام
2011-12-26T02:38:17
من فکر میکنم این شاعر تمام فارسی زبان ها را دوست داشت و میخواست بگوید که تمام علمی که دارد از ما فارسی زبان ها میباشد.بدخشان فعلی در تاجکستان و افغانستان میباشد و کافرستان هم در افغانستان میباشد
بتشکن
2013-03-03T23:15:16
علامه اقبال لاهوری بایداول بدونیم ایشون از حد یه شاعر ساده که حدیث نفس کنن گذشتن و باید به شناخت ایشون از جهان ایمان داشت درباب این شعر چیزی که مشهوده نگاه پرامید به عجم هاست باید درباره دو منطقه کافرستان و بدخشان هم بگم که منظور شاعر افغانستان بوده و درباره ی مردی که زنجیر غلامان بشکند با اینکه این یه بحث مذهبی نیست اما به دوست عزیزی که گفتن اقبال اهلسنت بوده و... بگم که در اهلسنت هم به قائم آل نبی اعتقاد وجود داره که دو نظریه رواح داره بینشون اول هنوز بدنیا نیومده و دوم بدنیا امده ووو
امیر
2012-12-06T19:47:44
غزل به معنی شعر عاشقانه است این غالب شعری مناسب بیان عشق و علاقه است بنابراین سیاست در آن راه ندارد. این غزل هم باید در عالم خودش یعنی عالم عشق بررسی شود که آن بیت مذکور می تواند معانی زیبایی داشته باشد ولی اگر منظور اقبال امام بوده باشد که بسیار بعید است این غزل از نظر محتوا بسیار ضعیف است.
محسن
2013-01-03T14:57:42
این شعر سوای زیبایی ، داره پیش بینی آینده رو میکنه . این شعر درباره امام خمینی اگه نباشه حتما درباره یکی از رئیس جمهورهای غربی است یا شاید هم اونور آبی هایی که دلشون سخت واسه این مملکت می تپه ؟؟؟!!!! قابل توجه آقا امیر و آقا کیا .در ضمن اونوقت که علامه این شعر رو سروده امام خمینی رو نمی شناخته و در رسای اون نگفته بلکه پیش بینی کرده .
رصا
2010-11-13T17:53:58
به عقیده من این شعر از بهترین اشعار این شاعر پاکستانی می باشد.
سلیمی
2014-02-02T11:50:12
درود بر روح بزرگ اقبال لاهوری، بدون شک اقبال لاهوری یکی از بینانگذاران روشنفکری دینی در جهان اسلام است، واما در مورد این بیت: می رسد مردی که زنجیران غلامان بیشکنددیده ام از روزن دیوار زندان شما . به نظر می رسد که اقبال در مورد آینده پیش بینی کرده است اما اینکه این زنجیر شکن غلامان چه کسی می باشد را نمی توان بطور قطع معین ومشخص کرد احتمالاتی بسیاری در مورد می توان مطرح کرد،محمد علی جناح پاکستانی، روح الله خمینی، امام دوازدهم شیعیان دوازده امامی، حتی می توان احتمال داد طبق عقیده ای مسیحیان آمدن عیسی مسیح وغیره
ناشناس
2014-04-13T14:44:51
ان شاءالله که میرسد آن مرد که زنجیر غلامان بشکند.اینجا منظور علامه اقبال لاهوری نه امام مهدی است چون از نظر اقبال و اهلسنت امام مهدی تا فعلا متولد نشده بلکه در اخرالزمان متولد میشه و نه حضرت عیسی(علیه السلام) چون آن هم در اخر الزمان میاد و نه امام خمینی و ن... بلکه منظور اقبال مردی که راه خدا و تقوا پیشه کند و در مقابل ظلم ایستادگی بکنه و با مردم باشه آن مرد میتونه انسانیت رو از بند ظلم نجات بده به یاری خداوند.ان شاءالله که میرسد آن مرد.در واقع اقبال پیشگویی از زمان آینده نکرده که حتما فلان اتفاق رخ می دهد چون هیچ انسانی عالم الغیب نیست بلکه به ما گفته که اگر چنین صفات و روحیاتی داشته باشید میتوانید خودرا از دست ظلم ظالم نجات بدین،اوباتوجه به تاریخ مسلمانان و وقایع آنان این حدس را زده که همیشه در طول دوران با ظلم مبارزه کردن از زمان پیامبر و صحابه گرفته تا زمان صلاح الدین ایوبی و حکومت ترکان عثمانی که با ظلم و استبداد مبارزه کرده اند و پیروز شده اند.
سهیلی
2014-06-03T13:28:37
در برخی روایات شروع نهضت حضرت مهدی در خراسان در نظر گرفته شده و در کتب اهل سنت هم از این موارد بسیار هست. بنی عباس هم که از خراسان برآمده بودند خود را مهدی امت می دانستند.شهر طالقان در افغانستان در اندیشه ی مهدویت نقشی کلیدی دارد.این افرادی هم که می گویند در اهل سنت مهدی وجود ندارد صرفاً اعتقاد خودشان را بیان می کنند و نباید به نمایندگی از همه ی اهل سنت قدیم و جدید حرف بزنند.ضمناً برخی اقبال لاهوری را معتزلی می دانند.
سمیرا
2013-10-08T01:25:41
نظرات مشکوکند ... همین ... ضمنا جناب محمد ، " نصر من الله و فتح قریب " ... راستی جناب حسینی از کی تا حالا اهل سنت از اسامی فرزندان علی (ع) به عنوان اسم و نشان استفاده میکنند... و ...
رضا
2019-10-27T13:59:47
با سلام به همه دوستان خوشحالم از این که ما هم در شرق خواب الود اهل اظهار نظر و تحمل می شویم توصیه دارم تاملی در شناخت اقبال و امثال اقبال داشته باشیم و به صرف خواندن یک شعر از او و بر مبنای تفسیر لفظی خود را اقبال شناس و صاحب نظر در درک کامل شعر او ندانیم از نگاه مرحوم دکتر شریعتی و از نگاه مترجم اثار او هم به اقبال نظر کنیم و به دوک او از تاریخ شرق و غزب و تاریخ فلسفه در شرق و غرب و ریشه های این موارد از منظر اقبال هم توجه داشته باشیم و امثال اقبال را که دلسوخته نجات ابن منطقه از شرق بودند هم توجه داشته باشیم و راهکارهای مقدماتی که به ان می اندیشیدند هم دقت کنیم و فرض کنیم اگر او و امثال او تا امروز زنده می ماندند مثل نظراتی که ما در بالا مطالعه کردیم اظهار نظر می کردند برای درک مقصود یک مرد بزرگ باید بزرگ شد حداقل چیزی که اقبال از ما انتظار داشت نجنگیدن با هم و ارتقای عقل و فهم و اخلاق و پایبندی به نجات منطقه خواب الود و دور از علم و اخلاق است خداوند عاقبت ما را به خیر کند
افشین
2017-08-19T00:34:21
جناب NBZنوشته اند که:شاعر سنی مذهب بوده که در اشعار دیگه اش مشهود است و به این دلیل ارتباط داشتن این شعر به امام زمان غیر ممکن استخواستم عرض کنم که جناب اقبال سنی شافعی بودند و در این مذهب نه تنها اعتقاد عمیقی به ظهور منجی آخر الزمان وجود دارد بلکه آنها معتقدند که هر گاه قرار باشد شخصی ظهور کند و زنجیر غلامان را بشکند، آن شخص سه ویژگی اصلی دارد:1- از فرزندان فاطمه زهرا است2- چهل سال قبل از ظهورش متولد میشود3- نامش محمد و لقبش مهدی استبنابر این سنی بودن جناب اقبال دلیل قطعی نمی شود که منظورشان امام زمان نباشد------------ با تمام این احوالبنده هم معتقدم که منظور شاعر در این شعر زیبا، امام زمان نیست بلکه هر شخص ظلم ستیزی است که شجاعت حق گویی را داشته باشد حتی شاید خود ایشان( به مصداق بیت آخر)پاینده باشید
سلیمی
2017-02-21T21:03:49
بدون شک اقبال لاهوری یک روشنفکر دینی به معنی واقعی کلمه است. اینکه ما.مسلمانان اعم از شیعه وسنی از هر چیزی برای عقاید از پیش تعیین شده خود استفاده می کنیم ومی خواهیم به هر نحو ممکن عقیده ای خود را بدیگران به قبولانیم نشانه ای عدم اطلاع ما از اسلام است.
خرم روزگار
2017-06-15T15:35:05
اینکه به جای منجی ناجی به کار میرود، ای بسا از برای دیگر مانا های منجی است، از جمله "تغوط کننده " که گمان نمی رود بتواند کمکی به رستگاری کسان کند.
۷
2017-06-15T10:40:59
این توضیح برای همگان درباره منجی و ناجی که همیشه عوضی و نادرست بکار میروندناجی بر خلاف ریخت غلط اندازش اسم مفعول است و به معنای نجات یافته منجی اسم فاعل است و به معنای نجات دهنده
nabavar
2017-06-15T11:15:57
به هردو معنا :ناجی /nāji/فرهنگ فارسی عمید(اسم، صفت) [عربی] 1. نجات‌دهنده.2. نجات‌یابنده؛ رهنده؛ خلاص‌شونده؛ رستگار. ،،ناجیفرهنگ فارسی معین[ ع . ] (اِفا.) 1 - نجات یابنده ، خلاص شونده . 2 - رهاننده ، نجات دهنده .
nabavar
2017-06-15T11:21:20
ولی در لغتنامه هم نجات یافته و هم نجات دهنده است
مینا
2017-06-16T07:50:39
در فرهنگ معین :ناجی : 1.نجات یافته . 2 رهاننده
مینا
2017-06-16T07:54:29
ببخشید نجات یابنده ، نجات دهنده
تورجی
2017-06-14T17:01:26
برای دورماندن از هرگونه خطا و اشتباه، اولین قدم به تعلیق درآوردن همه آن چیزهایی است که میتواند در قضاوت ما تاثیر منفی بگذارد، و استنتاجهای ما را دستخوش انحراف کند. بنابر این نگاه بعضی از دوستان، خارج از این اشکال نبوده است.از آنجایی که اقبال در بیت اول به جوانان ایرانی «عجم» اشاره کرده، میتواند احتمال منظور استاد سخن(اقبال) را از امام عصر عج دور کند، چون نمیتوان رابطه قوی میان «جوانان عجم» با «امام عصر» ایجاد کرد. البته به طور غیر مستقیم میشود چون بیشتر یاران آن حضرت، از ایران هستند اما بهتر است این روایات را به شبهه ای برای تفسیر این ابیات تبدیل نکنیم.اگر اشاره اقبال به مردم ایران برای وجوه توجه به «جان من» که اشاره به عزیزی است از خطه فارس (ایران) بنابر این میباید به دنبال کسی باشیم که هم بعد از اقبال میآید و هم «زنجیر غلامان» بشکند و هم ایرانی باشد. سوال این است: اگر آن شخص امام ره نیست، پس چه کسی میتواند باشد؟ با یادآوری این نکته که به دلایل ضعیفی که یکی از دوستان به آن اشاره کرد، آن شخص نمیتواند امام عصر عج باشد چون نمیشود میان انگاره های دانایی ضمیر اقبال و امام عصر و جوانان عجم، پیوندهای محکمی بنا کرد.
نادر..
2017-06-19T09:51:21
درود دوستانبه گمانم هر دو "اسم فاعل" باشند:ناجی از ثلاثی مجرد فعل ساخته شده و لازم است؛منجی از ثلاثی مزید فعل در باب افعال ساخته شده و بنابراین متعدی شده است..
روفیا
2017-06-18T15:09:44
راست و نیکو گفتید. ن + ج + ی ریشه این دو صفات مفعولی و فاعلی در بطن خود مفهوم مفعولی دارد یعنی نجات یافتن نه نجات دادن! از اینروست که ناجی با آنکه بر وزن فاعل است به معنای نجات یافته است.درست می گویم؟
مهناز ، س
2017-06-18T21:57:29
چاره ای جز رجوع به لغتنامه های معتبر مثل عمید و معین نداریم که هر دو معنا را برایش آورده اند
محمد کریم معتمدی
2018-11-07T00:17:09
این شعر در وصف نیچه و تفکری که نیچه نسبت به آینده داشت و اصطلاح معروف ایشون که می گفت دنیا نیاز به یک ابر مرد داره.آنکه بر طرح حرم بت خانه ساختقلب او مومن ، دماغش کافر استابر مرد به معنای اینکه دنیا به کسی نیاز داره که نوکر نباشه ، غلام نباشه serviliti و دین انسان رو زنجیر کرده، نوکر کرده ، برده کرده و ابر مرد یعنی کسی که خدای خویشتن است.قلب او مومن یعنی کسی که حرفی رو داره میزنن که این انسانیته ولی چه حیف که خدا رو قبول نداره
محمد کریم معتمدی
2018-11-07T00:39:12
اینجانب که طنین صدای نیچه رو می شنویم که یک کسی خواهد آمد که زنجیر غلامی و زنجیر غلامان رو خواهد شکست و یک اخلاق تازه ای رو بنا خواهد کرد ( چون نیچه همه چیز رو مخصوصاً دین رو با ترازوی اخلاق می سنجید) و تمام حرف اقبال در ریفورم دینیش در حقیقت، اسلامی رو معرفی می کرد که اسلام ابر مرد است و اسلام یک انسانیست که اهل خودیست یعنی خودش رو جدی می گیرد و بیشترین ضدیت اقبال با تصوفی « عرفان،پشمینه پوشی، درویشی، صوفیگری» بود که فقر و عریانی با خودش می آوردبگذر از فقری که عریانی دهدای خنک فقری که سلطانی دهدفقر یعنی همین تصوف، می بینید که چطور طنین صدای نیچه رو دارید در شعر استقبال می شنوید کسی که قلبش مومن ، دماغش کافر است.او قلب مومن نیچه رو برگرفت و دماغ خود اقبال هم به باور خودش مومن بود و کوشید که اون فیلسوف که نیچه می گفت یعنی ابر مردی که در آینده ظاهر می شود ، او مجسمه ی اون ابر مرد باشد
علی
2019-01-12T17:24:51
لطفا اول اقبال را به تمام بشناسید تا نپخته اظهار نظر نکنید. اقبال ایرانی ترین خارجی و شیعه ترین سنی بود. فهم اینکه او به منجی اعتقاد دارد کار پیچیده ای نیست. به اشعار دیگر او مراجعه کنید. مصرع مورد مناقشه به دو سمت بیشتر نمی رود: یا اشاره به منجی نهایی که در همه فرهنگ ها به آن اشاره شده و یا اشاره به تاریخ ساز شدن ایرانی ها در سالهای بعد از اقبال. این هم به خاطر حضور پررنگ فرهنگی ایران به نسبت پاکستان و افغانستان بوده است.
علی
2019-01-12T17:37:40
اقبال فلسفه خویش را مبتنی بر قرآن کریم می‌داند و اعتقاد راسخ دارد که روح فلسفه یونانی سنخیتی با فلسفه اسلامی ندارد.البته جامع ترین شعری که جهان بینی تیز و آینده نگر اقبال که با اسیب شناسی قابل تحسین او همراه است شعر زیر است که کامل آن در تاریخ ما موجود است:آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ آن فروش و آن بپوش و آن بخورآن جهان‌بینان که خود را دیده‌اند خود گلیم خویش را بافیده‌اندای امین دولت تهذیب و دین آن ید بیضا برآر از آستینخیز و از کار اُمم بگشا گره نقشه اَفرنگ را از سر بنهنقشی از جمعیت خاور فکن واستان خود را ز دست اهرمنای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو مؤمن خود، کافر افرنگ شورشتهٔ سود و زیان در دست توست آبروی خاوران در دست توستاهل حق را زندگی از قوّت است قوّت هر ملّت از جمعیت استدانی از افرنگ و از کار فرنگ تا کجا در بند زُنّار فرنگ؟زخم از او، نشتر از او، سوزن از او ما و جوی خون و امید رفو؟گر تو می‌دانی حسابش را درست از حریرش نرمتر، کرباس توستبوریای خود به قالینش مده بیدق خود را به فرزینش مدههوشمندی از خُم او مِی نخورد هر که خورد، اندر همین میخانه مُرد
فیض بارش
2018-07-22T10:36:41
با دورد،در مصراع اول بیت دوم به خوبی معلوم می شود که جناب لاهوری منظور شان جمع است نه یک فرد یا شخص که گویا امام زمان شود، لطفن هر شهامت و دلیری را به امام زمان ربط ندهید، همچنان کوشش کنیم که پارسی زبان باشیم به مذهب و گروه ها تقسیم نشویم و عجم به کسی گفته میشود که غیر عرب باشد مگر امام زمان از طایفه عرب نیست؟؟؟؟؟به همین منظور اینجا از غیرت، شهامت و دلیری عجم حرف رفته است نه عرب که امام زمان باشد یا است.و کافرستان هم منظور شان افغانستان نیست کافرستان کشور های غیر عرب است شاید که جغرافیایی اعظیم پارسی زبانان باشد که افغانستان سیاسی و ایران سیاسی و تاجیکستان سیاسی و اوزبیکستان سیاسی ترکمنستان سیاسی یعنی همان ایران باستان یا آریانا باستان بوده باشد.