اقبال لاهوری:ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ در من نگر که میدهم از زندگی سراغ
❈۱❈
ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ
در من نگر که میدهم از زندگی سراغ
ما رنگ شوخ و بوی پریشیده نیستیم
مائیم آنچه می رود اندر دل و دماغ
❈۲❈
مستی ز باده میرسد و از ایاغ نیست
هر چند باده را نتوان خورد بی ایاغ
داغی به سینه سوز که اندر شب وجود
خود را شناختن نتوان جز به این چراغ
❈۳❈
ای موج شعله سینه بباد صبا گشای
شبنم مجو که میدهد از سوختن فراغ
کامنت ها