اقبال لاهوری:خیز و بخاک تشنه ئی بادهٔ زندگی فشان آتش خود بلند کن آتش ما فرونشان
❈۱❈
خیز و بخاک تشنه ئی بادهٔ زندگی فشان
آتش خود بلند کن آتش ما فرونشان
میکدهٔ تهی سبو حلقه خود فرامشان
مدرسهٔ بلند بانگ بزم فسرده آتشان
❈۲❈
فکر گره گشا غلام دین بروایتی تمام
زانکه درون سینه ها دل هدفی است بی نشان
هر دو بمنزلی روان هر دو امیر کاروان
عقل بحیله می برد ، عشق برد کشان کشان
❈۳❈
عشق ز پا در آورد خیمهٔ شش جهات را
دست دراز می کند تا به طناب کهکشان
کامنت ها