گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اقبال لاهوری:گرچه می دانم که روزی بی نقاب آید برون تا نپنداری که جان از پیچ و تاب آید برون

❈۱❈
گرچه می دانم که روزی بی نقاب آید برون تا نپنداری که جان از پیچ و تاب آید برون
ضربتی باید که جان خفته برخیزد ز خاک ناله کی بی زخمه از تار رباب آید برون
❈۲❈
تاک خویش از گریه های نیمشب سیراب دار کز درون او شعاع آفتاب آید برون
ذرهٔ بی مایه ئی ترسم که ناپیدا شوی پخته تر کن خویش را تا آفتاب آید برون
❈۳❈
در گذر از خاک و خود را پیکر خاکی مگیر چاک اگر در سینه ریزی ماهتاب آید برون
گر بروی تو حریم خویش را در بسته اند سر بسنگ آستان زن لعل ناب آید برون

فایل صوتی زبور عجم بخش ۹۲ - گرچه می دانم که روزی بی نقاب آید برون

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها