ایرانشان:به دستور فرمود تا کرد ساز در گنجهای کهن کرد باز
❈۱❈
به دستور فرمود تا کرد ساز
در گنجهای کهن کرد باز
بیاراست کارش چنانچون سزید
کس آن ساز و آن شادکامی ندید
❈۲❈
همان آتبین گنجها برگشاد
سه هفته همی ساز و مهمان نهاد
فرستاد چندان گهر نزد شاه
کز آن خیره گشتند شاه و سپاه
❈۳❈
ز بیجاده تاج و ز پیروزه تخت
فرستاد نزد شه نیکبخت
هم از تخت رومی و از پارسی
ز هر جامه صد بار و ده بار، سی
❈۴❈
ده استر برایشان، ده از مهد زر
نشانده در او هر یکی صدگهر
ز زیور همه مهدها کرده پر
دو صندوق پر لعل و یاقوت و دُر
❈۵❈
که از خسروان جهان آن ندید
که شاه آتبین پیش خسرو کشید
نه جمشید را بود چندان گهر
نه کس گفت هرگز که دیدم دگر
❈۶❈
بزرگانِ شه را ز هرگونه چیز
فرستاد، خویشان او را بنیز
همه خواهران فرارنگ را
سپاهی و شهری و فرهنگ را
❈۷❈
باندازه، هدیه فرستادشان
گرانمایه تر چیزها دادشان
نماند از بسیلا جوانی دگر
که از شاه نستد کلاه و کمر
کامنت ها