ایرانشان:سوی رزم شد کوش چون روز بود که بر دشمنان دوش پیروز بود
❈۱❈
سوی رزم شد کوش چون روز بود
که بر دشمنان دوش پیروز بود
سپاه و سپهبد ندیدند هیچ
به تاراج کردند یکسر بسیچ
❈۲❈
سپه را همی گفت کوش سترگ
که چندین که هستید خرد و بزرگ
بتازید و لشکر بچنگ آورید
نباید که ایدر درنگ آورید
❈۳❈
فراوان بگفت و نکردند کوش
دل شاه جنگی برآمد بجوش
برآشفت و ز آن جا سوی تخت شد
چو لشکر ز تاراج پردخت شد
❈۴❈
دگر روز فرمود تا سی هزار
ز لشکر سواران خنجر گزار
پسِ دشمنان تاختن ساختند
شتابان دو روز و دو شب تاختند
❈۵❈
رسیدند نزدیک آن یل سپاه
که گاه رسیده شد از رزمگاه
چو ایرانیان گردِ ره یافتند
ز کار کمین تیز بشتافتند
❈۶❈
بیاراستند از دو رویه کمین
گروهی کشیدند شمشیر کین
سواران مکران و چین هم ز گرد
بر ایشان فگندند اسب نبرد
❈۷❈
جهاندیده ایرانیان زود پشت
بدادند و شمشیر و نیزه به مشت
چو اسب از کمینگاه بگذاشتند
سراسر همه روی برگاشتند
❈۸❈
کمین برگشادند یارانشان
ز باران فزون تیربارانشان
چنان هر دوان برهم آویختند
که هم در زمان گل برانگیختند
❈۹❈
بکشتند چندان ز مکران و چین
کز ایشان کشیدند یکباره کین
از آن کینه کش لشکر کینه ساز
دو بهره نیامد سوی کوش باز
❈۱۰❈
دژم گشت دارای چین زآن سپاه
سوی تختشان هیچ نگشاد راه
کامنت ها