ایرانشان:برآمد یکی گِرد چین با سپاه درآورد گردنکشان را به راه
❈۱❈
برآمد یکی گِرد چین با سپاه
درآورد گردنکشان را به راه
کسی کاندر آن مرز او مرد بود
دل مردمان زو پر از درد بود
❈۲❈
به ایران فرستادش از مرز چین
زن و بچّه و چیز او همچنین
نیازرد مرد کم آزار را
همان شهری و مرد بازار را
❈۳❈
ز قارن چنان داد و آرام بود
کجا بهره ی کوش دشنام بود
به نستوه داد آنگهی جای کوش
مکن بد، بدو گفت، بر داد کوش
❈۴❈
که فرجام بیدادِ مرد این بود
که در هر دو عالم بنفرین بود
کامنت ها