ایرانشان:سر سال دیگر خبر یافت شاه که کوش بداندیش در بزمگاه
❈۱❈
سر سال دیگر خبر یافت شاه
که کوش بداندیش در بزمگاه
قراطوس بیچاره را پاره کرد
دل مردم از درد غمخواره کرد
❈۲❈
دژم گشت و از غم نخندید و گفت
که آن دیو را خاک بادا نهفت
که بس ریمن و تند و گردنکش است
به خوی پلنگ و تف آتش است
❈۳❈
نه فرّخ نمایند کشتن اسیر
پس از جنبش و کشتن و داروگیر
نماند همی خوی بد را بجای
براو باد همواره خشم خدای
❈۴❈
سپهدار قارن چو دیدش دژم
به گفتار برداشت از دلْش غم
بدو گفت، شاها، تو خوش دار دل
مکن ایچ ازاین کار غمناک دل
❈۵❈
ز فرمان تو هرکه گردن کشید
سرش بی گمانی بباید برید
قراطوس چون سربپیچد ز راه
شود کشته بر دست گردان شاه
❈۶❈
فریدون فرخنده بگشاد چهر
بخندید با قارن از روی مهر
کامنت ها