ایرانشان:وزآن پس ز فاروق هر سال باز همی آمدی کاروانی و ساز
❈۱❈
وزآن پس ز فاروق هر سال باز
همی آمدی کاروانی و ساز
شد آباد عجلسکس از دست او
تهی گشت از آن می سرمست او
❈۲❈
چو کار جهانجوی بالا گرفت
وز این رزمها نام بالا گرفت
همه مصر بگشاد، جلباب نیز
بیاورد از آن مرز در گنج چیز
❈۳❈
هم از روم یک نیمه بستد به تیغ
جهان کرد بر رومیان تیره میغ
کامنت ها