گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ایرانشان:وزآن روی قارن برآمد دمان سوی خیمه ی سلم شد شادمان

❈۱❈
وزآن روی قارن برآمد دمان سوی خیمه ی سلم شد شادمان
بدو گفت کای شاه فرّخ نژاد بدیدی کنون لشکر دیوزاد
❈۲❈
براندیش خود تا چه افزون کنیم که اندیشه آن به که اکنون کنیم
فزون است لشکر ز مور و ملخ بیابان گرفته ست دریا و شخ
❈۳❈
بدین سان که دیدی همه ساخته چنین شهریاری سرافراخته
ندانم که فرجام این کارزار چه پیش آورد گردش روزگار
❈۴❈
چنین پاسخش داد کای سرفراز که من ... به اندیشه آمد فراز
که این دیوزاده بد آید به دست که دشمن دو چندان که ماییم هست
❈۵❈
مگر تا جهان است چندین سپاه ندیده ست گردون به یک جایگاه
همان جایشان سهمگن استوار ستوران و برگستوانور سوار
❈۶❈
کنون هر چه دانی ز نیرنگ و رای تو را باید آورد دیگر بجای
مگر داور دادگر بی همال برآورد تو را کام از این بدسگال
❈۷❈
بدو گفت قارن که فردا پگاه کمر بست باید شدن رزمخواه
بدان تا دل لشکری نشکند همه ترس دشمن ز بن برکند
❈۸❈
تو امشب بفرمای تا در شتاب گذارند کشتی از آن سوی آب
بدان تا بدانند یکسر سپاه که ما برنگردیم از این رزمگاه
❈۹❈
به جان و به دل رای جنگ آورند بدین رزم خوی پلنگ آورند
بفرمود در شب به ملّاح پیر که کشتی از آن سو گذارد چو تیر
❈۱۰❈
ز بهر شد آمد دو زورق بماند دگر یکسر از مرز دریا براند

فایل صوتی کوش‌نامه بخش ۳۱۵ - گفتگوی قارن با سلم در بسیاری سپاه کوش

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها