ایرانشان:بدو خلعت خسروانی فگند ز تخت و کلاه و ستام و سمند
❈۱❈
بدو خلعت خسروانی فگند
ز تخت و کلاه و ستام و سمند
به ایرانیان داد بسیار چیز
سپاه دگر را درم داد نیز
❈۲❈
سپاه برادرش را همچنین
بسی چیز بخشید و کرد آفرین
سوی شاهشان کرد یکسر گُسی
روان شد ز درگاه او هر کسی
❈۳❈
بخوبی فرستادشان نزد اوی
همه کامگار و همه تازه روی
خود و لشکر روم و مردان کار
گرفتند کوه کلنگان حصار
❈۴❈
چنان هشت سالش نگهداشتند
که مرغ از بر کوه نگذاشتند
نشد خوردنی اندر او هیچ کم
نه از هیچ رویی بر ایشان ستم
❈۵❈
زمان تا زمان کوش تا مرز جنگ
ز دریا برون آمدی چون نهنگ
یکی گوشه ای لشکری برزدی
گهی تیغ و گه آتش اندر زدی
❈۶❈
چو انبوه گشتی برآن بر سپاه
گرفتی سوی کشتی خویش راه
ز دریا شدی باز بر تیغ کوه
شد از کوش، سلم دلاور ستوه
کامنت ها