گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عبدالواسع جبلی:نگار من چو بر سیمین میان زرین کمر بندد هر آن کاو را ببیند کی دل اندر سیم و زر بندد

❈۱❈
نگار من چو بر سیمین میان زرین کمر بندد هر آن کاو را ببیند کی دل اندر سیم و زر بندد
طمع باید برید از جان شیرین چون من آن کس را که بیهوده دل اندر عشق آن شیرین پسر بندد
❈۲❈
گهی از مشک زلف او حمایل در گل آویزد گهی از قیر جعد او سلاسل بر قمر بندد
ز عشق او جهان من شود چون حلقهٔ خاتم چو زلف او ز عنبر حلقه اندر یکدگر بندد
❈۳❈
چو تیر و چون کمان گردد دهن باز و خمیده قد چون آن مشکین زره عمدا بر آن سیمین سپر بندد
شود چون شمع زرین روی و ریزان اشک و سوزان دل هر آن کاو دل در آن شمع بتان کاشغر بندد
❈۴❈
از آنم چون گل و نرگس سلب چاک و سرافگنده که او بر سوسن تازه همی شمشادتر بندد
بدان زنجیر مشکین و عقیق شکرین همچون دل من صدهزاران دل به روزی بیشتر بندد
❈۵❈
گهی خونم بدان زلف دوتاه پر شکن ریز گهی خوابم بدان چشم سیاه دل شکر بندد
شود چون شکر از آب و چو مشک از آتش آن کاو دل در آن زنجیر پر مشک و عقیق پر شکر بندد
❈۶❈
گه از سنبل حجابی بر فراز پرنیان پوشد گه از عنبر نقابی بر طراز شوشتر بندد
ز شوق روی او آید ز گِل هر ساله پیدا گل چو بیند روی او از شرم او بار سفر بندد
❈۷❈
به چشم مردمان گردد چو سیم قلب خوار آن کس کامید اندر وصال آن نگار سیمبر بندد
عزیز آن کس بود نزدیک خاص و عام کاو خاطر چو من پیوسته در مدح عمید نامور بندد
❈۸❈
اثیر دین امین ملک زین دولت آن صدری که بر درگاه او دولت میان هر روز در بندد
ابومنصور نصر بن علی کز رایش ار یابد اجازت آسمان پش وی از جوزا کمر بندد
❈۹❈
چو مه زانگشت پیغمبر حجر بشکافد از بیمش اگر دور از تو گاه خشم چشم اندر حجر بندد
جهانی با کمال است و نباشد عقل آن کامل که همت با وجودش در جهان مختصر بندد
❈۱۰❈
در ارحام از برای کثرت اتباع او دایم همی از نطفهٔ ماء معین ایزد صور بندد
سمند او چو آرد حمله فرق فرقدان شاید کمند او چو گردد حلقه حلق شیر نر بندد
❈۱۱❈
خیال هیبتش در دست شمشیر اجل گیرد همای همتش بر پای منشور ظفر بندد
فلک امید بست اندر دوام عمر او چونان که حربا وهم در شمس و صدف دل در مطر بندد
❈۱۲❈
شود آتش بر ایشان چون بر ابراهیم بر ریحان اگر گاه کرم همت در اصحاب سقر بندد
به دین اندر همی از علم ترتیب علی سازد به ملک اندر همی از عدل آیین عمر بندد
❈۱۳❈
اگر هر مهتر از بهر هوای نفس جان و دل در آلات ملاهی و در انواع بطر بندد
خرد وی را بر آن دارد همه کاندیشه و همت در اسباب معانی و در ارباب هنر بندد
❈۱۴❈
به پای عزم پیوسته همی فرق قضا کوبد به دست عزم همواره همی پای قدر بندد
الا ای نامور صدری که توقیعات کلک تو تفاخر را همی روح الامین بر فرق سر بندد
❈۱۵❈
وگر این مرتبت وی را شود حاصل ز رشک او نقاب شرم دست آسمان بر روی خور بندد
بود بر هیأت زرین عماری دار سال و مه به طمع آن که مرکب دارت او را بر ستر بندد
❈۱۶❈
هر آن شاعر که یک ره مدح تو گوید شود کاره کز آن پس خاطر اندر مدح سادات بشر بندد
چو گردون بسیط آمد که را رای زمین خیزد چو دریای محیط آمد که را دل در شمر بندد
❈۱۷❈
اگر گوری ستایش را دهان پیش تو بگشاید وگر موری پرستش را میان پیش تو در بندد
یکی از حشمت تو شرزه شیران را زبون گیرد یکی در دولت گرزه ماران را زفر بندد
❈۱۸❈
نگردد از فنا معزول جاویدان حواس آن که از بهر مدیح تو حواس اندر فکر بندد
زمانه خامهٔ مدحت صلف را در بنان گیرد ستاره نامهٔ فتحت شرف را بر بصر بندد
❈۱۹❈
به جود ار چند مشهور است حاتم هر که جودت را ببیند زو عجب آید که فهم اندر سمر بندد
به حلم ار چند مذکور است احنف هر که حکمت را بداند زو غریب آید که وهم اندر خبر بندد
❈۲۰❈
شود باز سپید او را به تأیید تو خدمتگر اگر تیهو مثال عالیت بر بال و پر بندد
ایا در نظم مدحت بسته طبع من چنان فکرت که عابد دایم اندیشه در اوقات سحر بندد
❈۲۱❈
گه اصناف بدایع را در الفاظ ظرف دارد گه اوصاف روایع را بر ابیات عزر بندد
کنون پرداخت مدحی چون عروسی ساخته کاو را به گردن بر مشاطه عقدهای پر گهر بندد
❈۲۲❈
بر آن منوال کاستاد مقدم لامعی گوید ز تیره شب همی پرده به روی روز بر بندد
الا تا ابر بارنده ز در و لعل و پیروزه قلاید در مه آزار بر شاخ شجر بندد
❈۲۳❈
محل تو چنان بادا که هر بنده که او کهتر کمر در پیش از پیروزه و لعل و درر بندد

فایل صوتی گزیدهٔ اشعار مدح اثیرالدین امین‌الملک زین‌الدوله ابومنصور نصر بن علی

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

امین کیخا
2012-11-03T10:53:57
بسیار روان وگوارای جان است اما مدیحه گفتن زیبنده بزرگان نیست
طغرل toghrol۷@gmail.com
2010-12-02T13:16:00
در بیت دوم دا به دل بدل گردد---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
امین
2021-01-12T18:24:44
با سلامبیت 9 مصرع اول:گهی خونم بدان زلف دوتاه پر شکن ریز --> *د*بنظر میرسد ریزد درست باشد
مصیب مهرآشیان مسکنی
2020-05-25T18:30:19
الا تا ابر بارنده زدر و لعل وپیروزهقلاید در مه آذار بر شاخ شجر بندد.درود بر روح پرفتوح این شاعر ملی گرا که فیروزه را به عربی نگفته و با پارسی پیروزه سروده است و لازم است که این بیت شعر تفسیر گردد .ماه آذار پنجمین ماه رومی است که از 23اسفند تا بیست وسوم فروردین ماه است و اشاره به ابرنیسان و باران شفابخس و پرخاصیت ان که در دهن ماهی چون فرو ریزد لعل و جواهر گردد و در اینجا شاعر به باران آذار رر شاخ شجر هم اشاره کرده و گفته تا ماه نیسان بر شاخ شجر لعل و جواهر و فیروزه عقد می بندد و لذا یک شاعرمجبور است مدیحه بگوید اگر مثل من مدیحه سرایی نکند به خود و هستی خود زیان وارو نموده است چون خیلی از اشعارم را از فرط خستگی هنوز مرور و اصلاح نکرده ام ک اگر مثل حمید سبزواری بودم منم به نمایی رسیده بودم چون یک امیر و یک پادشاه یک کشوری را میتواند اداره کند ولی هزاران خلق یک وعده معاش شاعری را نمی تواند تامین کند پس راه درست را شهریار و حمید سبزواری رفته اند
ابراهیم اسماعیلی اراضی
2018-03-18T14:50:20
گهی خونم بدان زلف دوتاه پر شکن ریزدر پایان مصراع، «ریزد» درست است.