جامی:فرخ آن کس که وار خود بشناخت کار خود را به وار خود پرداخت
❈۱❈
فرخ آن کس که وار خود بشناخت
کار خود را به وار خود پرداخت
شد به حکمت بلند آوازه
گام بیرون نزد ز اندازه
❈۲❈
متقارب نهاد در ره گام
متجانب ز طفره نظام
هر که زد طفره از سر صرفه
تا به مقصد رسد به یک طرفه
❈۳❈
نرسیدش به پای مقصد دست
گردن و پشت هر دو خرد شکست
مرغ نورس نگشته نیرومند
می پرد ز اوج آشیان بلند
❈۴❈
می زند پر شر و بال و بال
می کند چرب گربه را چنگال
ور تو گویی که همت عالی
کز هوا و هوس بود خالی
❈۵❈
طلب مقصد بلند کند
میل مقصود ارجمند کند
از امور دنی به بیهوده
نکند دامن خود آلوده
❈۶❈
خوش نباشد که باز شه پرور
به هوای مگس گشاید پر
بد نماید که شیر آهو جوی
به شکار شکال آرد روی
❈۷❈
گویم آری ولی حکیم ازل
که بود حکم او بری ز خلل
بهر هر مقصدی رهی بنمود
سوی هر خانه ای دری بگشود
❈۸❈
طالبان را به لطف کرد خطاب
گفت فأتوا البیوت من ابواب
گر تو از در روی مبارک باد
تاج فضلت کلاه تارک باد
❈۹❈
ور گذاری در و ز بام روی
هدف طعن خاص و عام شوی
طشت رسوائیت فتد از بام
دیگ اندیشه تو ماند خام
❈۱۰❈
من نمی گویمت به کعبه مرو
همت خود مکن به کعبه گرو
می روی زادگیر و راحله جوی
روز و شب در قفای قافله پوی
❈۱۱❈
ور نه غولی شوی بیابانی
هم ز کعبه هم از وطن مانی
بلکه فرسوده پای و خونین دل
باز گردی ز اولین منزل
کامنت ها