جامی:پهلوانی ز پر دلان عجم می زد اندر طواف کعبه قدم
❈۱❈
پهلوانی ز پر دلان عجم
می زد اندر طواف کعبه قدم
دید گریان مخنثی بر خاک
روی بنهاده پیرهن زده چاک
❈۲❈
نوحه ای برگرفته عالم سوز
کای گنه بخش معذرت آموز
از گنه گر چه کوه البرزم
به کمال کرم بیامرزم
❈۳❈
پهلوان را بسوخت دل گفتا
کای خداوند مکه و بطحا
لطف کن داد این مخنث ده
یا گناهش به گردن من نه
❈۴❈
ور نه از بیم تو بخواهد مرد
داغ حرمان به گور خواهد برد
گر چنین پهلوان نباشد یافت
روی از همرهان نشاید تافت
❈۵❈
هر که یابی ز طور او بویی
کش بود جذب حق سر مویی
رشته صحبتش ز کف مگذار
زانکه موییست در رسن بسیار
❈۶❈
هر که تنها رود چو آن غوری
باز گردد به درد و رنجوری
کامنت ها