جامی:کل ما کان عندکم ینفد دام ما عنده الی السرمد
❈۱❈
کل ما کان عندکم ینفد
دام ما عنده الی السرمد
وضع آن اندر آب و گل نبود
موضعش غیر جان و دل نبود
❈۲❈
نشود حبه ای ازان ضایع
روز محشر شود به او راجع
خانه تن خرابه ایست کهن
لله و فی الهش عمارت کن
❈۳❈
لقمه هایی که مشتهای دل است
بهر این خانه مشت های گل است
چون کفایت همی کند دو سه مشت
چند گل می کشی به گردن و پشت
❈۴❈
گل مزن می نگویمت به گزاف
گل همی زن ولی به قدر کفاف
هست چندان بس از شراب و طعام
که به طاعت توان نمود قیام
❈۵❈
ور فزایی بر آن سرف باشد
کی سرف مایه شرف باشد
کامنت ها