جامی:لیک چون نفحه ای ز حق گذرد گر چه غم کوهها بود برد
❈۱❈
لیک چون نفحه ای ز حق گذرد
گر چه غم کوهها بود برد
ان لله منزل البرکات
فی احایین دهرکم نفحات
❈۲❈
متعرض شوید آنها را
قابل آن کنید جانها را
ای بسا نفحه آمد و تو به خواب
بر مشامت زد و تو مست خراب
❈۳❈
می دهد بوی گل و نسیم سحر
لیک ازان مرد خفته را چه خبر
نفحه آمد ز حق نپذرفتی
نفحه آمد دماغ بگرفتی
❈۴❈
نفحه آمد نصیب بیداران
نفحه آمد طبیب بیماران
آن که بیدار نی نیافت نصیب
وان که بیمار نی نخواست طبیب
❈۵❈
ای خدا نفحه ای کرامت دار
که شوم از شمیم آن بیدار
باز بفرست نفحه ای دیگر
که به بیداریم بود در خور
❈۶❈
بعد ازان نفحه ای که من بی من
برورم بوکشان سوی گلشن
گلشنی کان بود اوان العرض
جنت عرضها السما و الأرض
کامنت ها