جامی:شاه دین شافعی مطلبی گفت عمری پی خدا طلبی
❈۱❈
شاه دین شافعی مطلبی
گفت عمری پی خدا طلبی
کرده ام طوف گرد درویشان
نکته ای دو شنیده ام زیشان
❈۲❈
هر دو پاکیزه و پسندیده
به ترازوی عقل سنجیده
وقت را گفته اند تیغ بران
که بود بی توقفی گذران
❈۳❈
هر کجا تیز بگذرد چون تیغ
وانگردد به وای وای و دریغ
گرچه باشد گذشتش نفسی
لیک تاثیر او قویست بسی
❈۴❈
اثرش بر دلی که می آید
ابدالابدین همی پاید
جهد کن کان اثر چنان باشد
که تو را آرزوی جان باشد
❈۵❈
قاطع از بهر دشمن است این سیف
تو کشی دوست حیف باشد حیف
تیغ در دست توست دشمن کش
خاصه آن را که هست دشمن هش
❈۶❈
هش چه چیزی است آگهی ز خدا
دشمن هش کدام نفس و هوا
نفس تو دشمن درونی تو
مابقی دشمن برونی تو
❈۷❈
گر شود دشمن درونی نیست
باکی از دشمن برونی نیست
نفس اگر نیست در درون باقی
چه غم از دشمنان آفاقی
❈۸❈
بلکه آفاقیان همه یارند
با تو آیین دوستی دارند
گر چه در قصد مال و جاه تواند
همه مانع کشان راه تواند
❈۹❈
هست در راه فقر مصطفی
مال و جاه تو مانعان قوی
لیک از نفس بی مروت تو
دفع ایشان چو نیست قوت تو
❈۱۰❈
لطف حق دیگری برانگیزد
که به یک حمله خونشان ریزد
تا تو آسوده راه حق سپری
هر چه جز راه حق ازان گذری
❈۱۱❈
ظاهرا گر چه خصم و بدکار است
در حقیقت تو را مددگار است
وان که با نفس تو چه صبح و چه شام
می نهد گام سعی در پی کام
❈۱۲❈
گر به صورت همی نماید دوست
به حقیقت عدوی جان تو اوست
کامنت ها