جامی:داشت پور سبکتگین دو غلام گلرخ و لاله روی و سرو خرام
❈۱❈
داشت پور سبکتگین دو غلام
گلرخ و لاله روی و سرو خرام
هر دو در پله بها همسنگ
هر دو در حله صفا یکرنگ
❈۲❈
با یکی بود شاه را نظری
که نبود آن نظر بدان دگری
زانکه می دید لایحش ز جبین
سر دولت به چشم آخر بین
❈۳❈
کس بر آن سر چو اطلاع نداشت
آن تفاوت گزاف می پنداشت
بود صد گفت و گو میان سپاه
که سبب چیست در تفاوت شاه
❈۴❈
پیش فهم سلیم و عقل صحیح
کی سزد بی مرجحی ترجیح
دو گهر هر دو حاصل از یک کان
هر دو در قیمت و صفا یکسان
❈۵❈
چون یکی شد نشانده در افسر
وان دگر مر قلاده را زیور
هر کسی موجب دگر می گفت
گوهر نکته دگر می سفت
❈۶❈
آن یکی گفت شاه بی بدل است
ذات و فعلش منزه از علل است
آن که مقبول شد به قرب و وصول
کان من غیر موجب لقبول
❈۷❈
وان که مردود شد به بعد و غضب
کان من غیر علت و سبب
وان دگر داد علم و دانش داد
گفت باشد طریق عشق و وداد
❈۸❈
مبتنی بر مناسبت در ذات
یا در اسماء ذات و فعل و صفات
هر کجا این مناسبات افزون
نشئه عشق بیش و جذب درون
❈۹❈
وان دگر گفت چند بحث و جدل
ملهمانند صاحبان دول
شاه باشد به رازها ملهم
که بود مر سپاه را مبهم
❈۱۰❈
پیش او هست سر کار عیان
گر ندانند دیگران چه زیان
صد ازین قصه بلکه افزون هم
می گذشت اندر آن سپاه و حشم
❈۱۱❈
وان همه بود از فراست شاه
نقد در کیسه کیاست شاه
هر چه شان در ضمیر می گردید
همه در لوح چهرشان می دید
❈۱۲❈
آنچه نادان به گفت و گو داند
خرده بین از جبین فرو خواند
روز و شب داشت اهتمام تمام
که کند امتحان آن دو غلام
❈۱۳❈
تا شود فاش پیش دشمن و دوست
که در آن قصه حق به جانب اوست
لیک همواره منتظر می بود
تا شود وقت امتحان موجود
❈۱۴❈
پی نبرده به وقت کار نخست
ناید از مرد کار کار درست
زیر ایوان چرخ بوقلمون
کل امر بوقته مرهون
کامنت ها