جامی:گفت بر عارفان بود معلوم که شما حاکمید و من و محکوم
❈۱❈
گفت بر عارفان بود معلوم
که شما حاکمید و من و محکوم
هر چه ظاهر ز زین و شین شماست
موجب مقتضای عین شماست
❈۲❈
هر چه عین شما تقاضا کرد
فیض جود من آن هویدا کرد
زید چون بر لسان استعداد
پیش جودم در سؤال گشاد
❈۳❈
امر تکلیف خویش خواست نخست
مطلبش شد چنانکه خواست درست
بعد ازان رو به جست و جو آورد
میل فعل مکلف به کرد
❈۴❈
دادمش باز هر چه کرد طلب
کردمش مؤمن مطیع لقب
کرد آن اقتضا حقیقت عمرو
که مکلف شود به نهی و به امر
❈۵❈
چون ز تکلیف کار او شد راست
ترک فعل مکلف به خواست
وقت آن چون به ترک شد معروف
شد به عصیان و سرکشی موصوف
❈۶❈
هر چه ظاهر ز جمله اعیان است
سر به سر مقتضای ایشان است
این بود سر آنکه در محشر
چون شود آشکار سر قدر
❈۷❈
هر که باشد ز اهل نفس و نفس
نفس خود را کند ملامت و بس
همه بر نفس خویشتن مویند
همه با نفس خویشتن گویند
❈۸❈
جز تو ننهاد کس به راه تو فخ
بل یداک اوکتا و فوک نفخ
کامنت ها