جامی:گر چه آمد بسیط اصل کلام باشد آن را مراتب و اقسام
❈۱❈
گر چه آمد بسیط اصل کلام
باشد آن را مراتب و اقسام
هست اصل بسیط آن ز صفات
ز صفاتی که هست لازم ذات
❈۲❈
حق تعالی حقایق اسرار
چون کند بهر قایلان اظهار
صفتی را که هست مبداء آن
کرده نامش کلام اهل لسان
❈۳❈
پیش آن کو بود به علم علم
این کلام است متصف به قدم
باشد آری به حکم عقل سلیم
صفت ذات همچو ذات قدیم
❈۴❈
گاهی آن بی توسط گفتار
آید اندر مراتب و اطوار
چون دلالات جمله موجودات
بر کمال صفات و وحدت ذات
❈۵❈
گاهی اندر لباس لفظ و حروف
که مر او را قوالبند و ظروف
وین دو قسم است زانکه حرف و مقال
یا به حسن مدرک است یا به خیال
❈۶❈
آنچه مدرک همی شود به حواس
ظاهر آمد به پیش عقل و قیاس
وانچه باشد حواس ازان قاصر
هست بر اهل کشف بس ظاهر
❈۷❈
موطنش عالم مثال بود
آلت سمع آن خیال بود
گردد از سمع باطن آن مفهوم
سمع ظاهر بود ازان محروم
❈۸❈
گفت و گوی فرشتگان با هم
باشد از حرف و صوت آن عالم
هر ملک را در او مثالی هست
که دهدشان در آن مقالی دست
❈۹❈
متجسد شود در او ارواح
متروح شود در او شباح
هر چه آید فرو ز عالم جان
قالبی باشدش در آن میدان
❈۱۰❈
وانچه بالا رود ز عالم گل
صورتی یابد اندر آن منزل
وحی تنزیل و رؤیت جبریل
هست احکام آن جهان بی قیل
❈۱۱❈
نطق و تسبیح کز جماد و نبات
بشنوی یا ز عجم حیوانات
همه هست از خواص آن عالم
سمع و حس نیست اندر آن محرم
❈۱۲❈
هر که را شد گشاده راه خیال
اندر آن عالمش دهند مجال
کانچه باشد شنیدنی شنود
رغم محجوب را بدان گرود
❈۱۳❈
وانچه باشد ز دیدنی بیند
دامن از منکر دنی چیند
نسبت این جهان به آن چون است
از حد عقل و فهم بیرون است
❈۱۴❈
گفت شارع کحلقت تلقی
فی فلات بعیدة الأرجا
شرح آن را کسی چه سان سنجد
نیست زانسان که در بیان گنجد
❈۱۵❈
چون سخن را کشید رشته دراز
به سر رشته باید آمد باز
بود سر رشته ذکر بی ادبان
از پی عبرت ادب طلبان
کامنت ها