جامی:دیگری زان فریق گویم کیست آنکه در هر عمل به وسوسه زیست
❈۱❈
دیگری زان فریق گویم کیست
آنکه در هر عمل به وسوسه زیست
نیست در راه دین وظیفه او
غیر وسواس در نماز و وضو
❈۲❈
رو سوی کوزه و سبو نکند
جز در آب روان وضو نکند
خود چه آب روان که دریایی
دور قعری فراخ پهنایی
❈۳❈
نقد دین در مدینه و مکه
یافت از دست ناقدان سکه
اینچنین جویها نبود آنجا
که بود فرض و عمقشان دریا
❈۴❈
پس وضوی رسول و صحب کرام
چون وضوهای ما نبود تمام
شستن روی و دست و پا یک بار
فرض شد در شریعت مختار
❈۵❈
بهر تکمیل آن دو بار دگر
گشت سنت ز فعل پیغمبر
غسل چارم کدام و پنجم چیست
غیر وسواس دیو مردم چیست
❈۶❈
گر کسی گویدش مکن اسراف
نیست اسراف سیرت اشراف
عذر گوید که بر لب جویم
نیست اسراف هر چه می شویم
❈۷❈
گر چه نبود سرف در آب روان
هست در نقد عمر ای نادان
حیف باشد ازین متاع شگرف
که به وسواس دیو گردد صرف
❈۸❈
تن به لوث نجاست آلوده
به ز وسواس های بیهوده
دیو طبع است هر که وسوسه جست
فرخ آن کس که دل ز وسوسه شست
❈۹❈
روی و ریش این همه چه می شویی
در نجاست گرفته ای گویی
غسل آن چون به محض شرع نبی ست
زان تجاوز کمال بی ادبیست
❈۱۰❈
حق ازان صورت شریعت بست
که شود عادت طبیعت پست
شرع را چون به طبع بندی کار
از سر کوی شرع بندی بار
❈۱۱❈
گر نه محکوم رأی خویشتنی
چند گرد هوای خویش تنی
طبع را پیشوای شرع کنی
شرع را کوست اصل فرع کنی
❈۱۲❈
دل پسندی اسیر صد وسواس
داری از هم و لوث تن را پاس
دیده از خاک و خس بینباری
گرد بر پشت پای نگذاری
کامنت ها