جامی:هیچ موجود نیست در عالم که شناسد حقیقت آدم
❈۱❈
هیچ موجود نیست در عالم
که شناسد حقیقت آدم
داند آدم حقیقت همه چیز
عین حق را حقیقت همه نیز
❈۲❈
بیند آن عین را به چشم عیان
گشت ظاهر به صورت اعیان
غیر ازو در جهان نبیند هیچ
آشکار و نهان نبیند هیچ
❈۳❈
لیکن این دولتی نه آسان است
بلکه خاص خواص انسان است
جانب آن اشارتیست نهفت
آن امانت که حضرت حق گفت
❈۴❈
بر سماوات و ارض و ما فی البین
قد عرضنا الامانت فابین
لیس فی الکون کائنا ماکان
کافل حملها سوی الانسان
❈۵❈
غیر انسان کسش نکرد قبول
زانکه انسان ظلوم بود و جهول
ظلم او آنکه هستی خود را
ساخت فانی بقای سرمد را
❈۶❈
جهل او آنکه هر چه جز حق بود
صورت آن ز لوح دل بزدود
نیک ظلمی که عین معدلت است
نغز جهلی که مغز معرفت است
❈۷❈
ای نکرده دل از علایق صاف
مزن از دانش حقایق لاف
زانکه در عالم خدا دانی
جهل علم است و علم نادانی
کامنت ها