گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

جامی:بس که در جان فگار و چشم بیدارم تویی هر که پیدا می شود از دور پندارم تویی

❈۱❈
بس که در جان فگار و چشم بیدارم تویی هر که پیدا می شود از دور پندارم تویی
آن که جان می بازد و سر درنمی آری منم وان که خون می ریزد و سر برنمی آرم تویی
❈۲❈
گر تلف شد جان چه باک این بس که جانان منی ور ز کف شد دل چه غم این بس که دلدارم تویی
گر چه صد خواری رسد هر دم ز دست غم مرا من چه غم دارم عزیز من که غمخوارم تویی
❈۳❈
روز را دریوزه نور از شب تار من است تا به آن روی چو مه شمع شب تارم تویی
با که گویم درد خود یا رب درین شب های غم آگه از صبر کم و اندوه بسیارم تویی
❈۴❈
گر چه نستانی به هیچم بر سر بازار وصل خودفروشی بین که می گویم خریدارم تویی
گفته ای یار توام جامی مجو یار دگر من بسی بی یار خواهم بود اگر یارم تویی

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۰۱۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سیدعلی موسوی رومشکانی
2021-03-16T11:04:05
سلام به همگی.این شعر رو جناب دکتر زرین کوب در کتاب معروف سیری در شعر فارسی در صفحه 513 آورده البته فقط مطلع شعر رو و لطیفه ای نغز پیرامون آن آورده است