جامی:عشقت که بود کعبه ارباب سلامت ریگ حرمش نیست به جز سنگ ملامت
❈۱❈
عشقت که بود کعبه ارباب سلامت
ریگ حرمش نیست به جز سنگ ملامت
شهری که نه جای تو در او خانه نگیریم
در بادیه کس را نشود عزم اقامت
❈۲❈
ذوقی رسد از نامه تو روز فراقم
کز نامه طاعت نرسد روز قیامت
از آتش دل سر به فلک برده علم بین
بر خاک شهید غمت این ست علامت
❈۳❈
ناجسته دهد پیر مغان باده به رندان
با معتقدان می کند اظهار کرامت
گر وقت نمازی گذری سوی مؤذن
قد قامت او پست شود زان قد و قامت
❈۴❈
هر نقش که جامی نه به سودای خطت بست
شست آن همه چشم ترش از اشک ندامت
کامنت ها