جامی:خوبان هزار و از همه مقصود من یکی ست صد پاره گر کنند به تیغم سخن یکی ست
❈۱❈
خوبان هزار و از همه مقصود من یکی ست
صد پاره گر کنند به تیغم سخن یکی ست
خوش مجمعی ست انجمن نیکوان ولی
ماهی کز اوست رونق آن انجمن یکی ست
❈۲❈
خواهیم بهر هر قدمش تحفه دگر
لیکن مقصریم که جان در بدن یکی ست
گشتم چنان ضعیف که بی ناله و فغان
ظاهر نمی شود که درین پیرهن یکی ست
❈۳❈
آنجا که لعل دلکش شیرین دهد فروغ
یاقوت و سنگ در نظر کوهکن یکی ست
ناموس و نام ما تو شکستی نه نیکوان
آری ز صد خلیل همین بت شکن یکی ست
❈۴❈
جامی درین چمن دهن از گفت و گو ببند
کاینجا نوای بلبل و صوت زغن یکی ست
کامنت ها