جامی:به هر منزل که جانان من آنجاست تنم اینجا ولی جان من آنجاست
❈۱❈
به هر منزل که جانان من آنجاست
تنم اینجا ولی جان من آنجاست
من ار دورم بحمدالله که باری
دل بی صبر و سامان من آنجاست
❈۲❈
مرا گر نیست جا بر طرف بامش
خوشم کآواز افغان من آنجاست
در آن کشور مسلمانی مجویید
که شوخ نامسلمان من آنجاست
❈۳❈
چه حاجت ماه تابان در دیاری
که خورشید درخشان من آنجاست
به تیغ آن مه دلم را می کند چاک
بهانه آنکه پیکان من آنجاست
❈۴❈
مخوان جامی جز آنجا گفته خویش
که محبوب سخندان من آنجاست
کامنت ها