گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

جامی:عید شد یک دل نمی بینم که اکنون شاد نیست جز دل خود کین زمان هم از غمت آزاد نیست

❈۱❈
عید شد یک دل نمی بینم که اکنون شاد نیست جز دل خود کین زمان هم از غمت آزاد نیست
کی توانم بهر عیدی با تو گستاخی نمود چون مرا پیش تو یارای مبارکباد نیست
❈۲❈
چون کنم قصد سخن نام تو آید بر زبان چون کنم جانا که جز نام تو هیچم یاد نیست
ای فلک اندوه شیرین بر دل خسرو منه کین بضاعت را خریداری به از فرهاد نیست
❈۳❈
گر رسد صد زخم ازو بر جان دلا افغان مکن زانکه خوی نازکش را طاقت فریاد نیست
گرم می بینم به مهر خود دل آن مه ولی مهر خوبان را چو صبر عاشقان بنیاد نیست
❈۴❈
بر سر راهش فتادم دی که داد من بده گفت جامی خیز کاندر دین خوبان داد نیست

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۹۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها