جامی:لبت قوت جان از شکرخنده ساخت به یک خنده صد کشته را زنده ساخت
❈۱❈
لبت قوت جان از شکرخنده ساخت
به یک خنده صد کشته را زنده ساخت
دل پاره پاره مرا جمع بود
در آن زلف بادش پراکنده ساخت
❈۲❈
چه روی خلاصی بود بنده را
که عشق تو صد شاه را بنده ساخت
ز یک تار مویت که تا پا رسید
پی ما توان عمر پاینده ساخت
❈۳❈
برازنده نبود قبای بقا
جز آن زنده دل را که با ژنده ساخت
نبودم به یک بوسه شرمنده ات
به خوابم لبت دوش شرمنده ساخت
❈۴❈
لبت دید جامی که بخشید جان
بلی مست را باده بخشنده ساخت
کامنت ها