جامی:پرتو شمع رخت عکس بر افلاک انداخت قرص خورشید شد و سایه بر این خاک انداخت
❈۱❈
پرتو شمع رخت عکس بر افلاک انداخت
قرص خورشید شد و سایه بر این خاک انداخت
برقی از شعشعه طلعت رخشان تو جست
شعله در خرمن مشتی خس و خاشاک انداخت
❈۲❈
خوش بران رخش که عشقت فلک سرکش را
طوق در گردن ازان حلقه فتراک انداخت
ذوق مستان صبوحی زده بزم تو دید
صبح در اطلس فیروزه خود چاک انداخت
❈۳❈
می خرامیدی و ارواح قدس می گفتند
ای خوش آن پاک که سر در ره این پاک انداخت
طوطی ناطقه را سر خط و عارض تو
زنگ تشویر در آیینه ادراک انداخت
❈۴❈
جامی اهلیت اندیشه عشق تو نداشت
همتش رخت درین موج خطرناک انداخت
کامنت ها