جامی:دلم چون داستان غم فرو ریخت سرشک از دیده پر نم فرو ریخت
❈۱❈
دلم چون داستان غم فرو ریخت
سرشک از دیده پر نم فرو ریخت
صبا آن زلف پر خم را برافشاند
دل صد بیدل از هر خم فرو ریخت
❈۲❈
ز دردم هر که دم زد شرح آن را
سرشک لعل من در دم فرو ریخت
دل چاکم کزو پیکانت افتاد
چو ریشی دان کزو مرهم فرو ریخت
❈۳❈
ملایک را چه سود از حسن طاعت
چو فیض عشق بر آدم فرو ریخت
ز محرومان نیابی ذوق آن درد
که بر جان و دل محرم فرو ریخت
❈۴❈
اساس عشق محکم باد جامی
اگر بنیاد زهد از هم فرو ریخت
کامنت ها