جامی:هر شبی آهم حریم سدره را روشن کند شاخ طوبی را درخت وادی ایمن کند
❈۱❈
هر شبی آهم حریم سدره را روشن کند
شاخ طوبی را درخت وادی ایمن کند
شد پریشان کار من از فکر آن نامهربان
مهربانی کو که اکنون فکر کار من کند
❈۲❈
شد تنش ز آسیب تار و پود پیراهن فگار
کاش کز گلبرگ تر ترتیب پیراهن کند
دل که از غم سوخت هم در آتش غم سر نهد
گلخنی بستر هم از خاکستر گلخن کند
❈۳❈
گر نخواهد سختی حال گرفتاران خدای
نیکوان را تن چرا از سیم و دل ز آهن کند
گر برد بویی ز ذوق خاکسارانت ملک
ز آسمان آید فرو خاک درت مسکن کند
❈۴❈
بر رخ جامی بود بی رویت از دوزخ دری
گر ز روضه خازن اندر قبر او روزن کند
کامنت ها