جامی:به چنگ غم دلم از ناله تنگ میآید که تار زلف تو دیرم به چنگ میآید
❈۱❈
به چنگ غم دلم از ناله تنگ میآید
که تار زلف تو دیرم به چنگ میآید
به بوی آشتیت جان همیدهم هرچند
کز آشتی توام بوی جنگ میآید
❈۲❈
به بحر عشق تو شستم ز کام دست امید
چو گام سعی به کام نهنگ میآید
ترشحیست ز خون دل آب دیده ما
که با خیال لبت سرخرنگ میآید
❈۳❈
نمیبرند ز ما بر بساط قرب تو نام
بلی تو شاهی و از مات ننگ میآید
شدم ز سنگ ملامت به زیر خاک و هنوز
به خاکم از کف احباب سنگ میآید
❈۴❈
برآمدهست پر از خون دل چنان جامی
که غنچهوار بر او جامه تنگ میآید
کامنت ها