جامی:چه شد یارب که آن سرو خرامان دیر می آید سوار چابک من سوی میدان دیر می آید
❈۱❈
چه شد یارب که آن سرو خرامان دیر می آید
سوار چابک من سوی میدان دیر می آید
ز هر سویی سپاهی از پریرویان رسید اما
چه حاصل دادخواهان را که سلطان دیر می آید
❈۲❈
ز جانم یک رمق مانده ست و تیغش آرزو دارم
به قتل من دریغ آن نامسلمان دیر می آید
نمی دانم چه شد کز ترکش آن ترک عاشق کش
به جانم تیر زهرآلوده پیکان دیر می آید
❈۳❈
سموم هجر عالم سوز و ابر لطف او بی نم
دریغا کشت ما شد خشک و باران دیر می آید
برو ای زاهد خودبین مجو سامان کار از ما
که رسوا گشته خوبان به سامان دیر می آید
❈۴❈
چو صبح وصل او خواهد دمیدن عاقبت جامی
مخور غم گر شب هجران به پایان دیر می آید
کامنت ها