جامی:هرشب از زلف تو حال من پریشانتر بود هردم از لعل تو چشمم گوهرافشانتر بود
❈۱❈
هرشب از زلف تو حال من پریشانتر بود
هردم از لعل تو چشمم گوهرافشانتر بود
گرچه نتواند ز جا جنبید سرو جویبار
بر قدت از شاخ نی در آب لرزانتر بود
❈۲❈
گفتیم یک بوسه خواهی یا دو دشنام از لبم
هرچه کمتر جان من دانی که آسانتر بود
چاره حیرانی خود زیر بار عشق تو
هرکه را پرسم ز من صدبار حیرانتر بود
❈۳❈
مهرت اندر جان و جان در دل دل اندر بر نهان
کردم و زین نیز میخواهم که پنهانتر بود
ز آتش دل پیرهن بر من بسوزد خرقه هم
گرنه هر یک در برم از آب مژگان تر بود
❈۴❈
بلبل خوشخوان چو وصف گل سراید در چمن
گفته جامی که خواند هرکه خوشخوانتر بود
کامنت ها