جامی:تا دلم را پا در آن کو بسته شد راه رفتارم ز هر سو بسته شد
❈۱❈
تا دلم را پا در آن کو بسته شد
راه رفتارم ز هر سو بسته شد
ناقه عزم جهان پیمای را
بر سر آن کوی زانو بسته شد
❈۲❈
بهر چشم بد دل من پر دعا
همچو تعویذش به بازو بسته شد
آن میان آمد چو مویم در خیال
رشته جانم به آن مو بسته شد
❈۳❈
شیشه دل را به فکر قامتش
در درون صد نخل دلجو بسته شد
چشم من ناید به هم شبها مگر
نوک مژگانم به ابرو بسته شد
❈۴❈
از سخن جامی چه لافد کش زبان
پیش آن لعل سخنگو بسته شد
کامنت ها